به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است که به احساس غم و اندوه یا تجربه ی بحران های زندگی محدود نمی شود و به تشخیص زودهنگام و اقدامات درمانی مناسب نیاز دارد. چنانچه این بیماری در مراحل اولیه تشخیص داده شود، فرد بسته به تجویز پزشک از طریق دریافت دارو، شرکت در جلسات روان درمانی یا حتی تغییرات سبک زندگی به میزان قابل توجهی بهبود خواهد یافت. اما اگر هیچ اقدامی جهت مداوای این بیماری انجام نپذیرد، می تواند پیامدهای فاجعه باری را نه تنها برای خود فرد بلکه برای همه ی اعضای خانواده رقم بزند. همراه ما باشید. در این مقاله می خواهیم ببینیم افسردگی چیست و چطور درمان می شود.
اختلالات افسردگی
افسردگی اساسی:
فرم شدیدتر این بیماری است که با احساس غم، بیچارگی و بی ارزشی مزمن همراه است که از بین نمی رود. برای تشخیص بالینی این مشکل بیمار باید حداقل 5 علامت بیماری را به مدت بیش از دو هفته تجربه کرده باشد.
اختلال افسردگی مداوم (Persistent depressive disorder یا dysthymia):
به خلق افسرده ای اطلاق می شود که حداقل دو سال طول می کشد. فرد مبتلا دچار اپیزودهای افسردگی اساسی به همراه دوره هایی از علائم خفیف تر می شود، اما علائم باید برای حداقل دو سال ادامه پیدا کنند تا ابتلا به این اختلال در فرد تایید شود.
افسردگی پس از زایمان:
بسیار جدی تر از گرفتگی خلق پس از زایمان (baby blues) است که بسیاری از زنان پس از زایمان تجربه می کنند. در گرفتگی خلق پس از زایمان، علائم اضطراب و افسردگی نسبتا خفیف پس از حدودا دو هفته از زایمان برطرف می شود. احساس غم بی نهایت، اضطراب، خستگی که با این اختلال همراه است، انجام فعالیت های مراقبت از خود و/یا نوزاد را برای مادر دشوار می سازد.
افسردگی روانی (Psychotic depression):
هنگامی رخ می دهد که فرد دچار افسردگی شدید همراه با برخی از انواع روان پریشی باشد، مانند باورهای ثابت نادرست (هذیان) یا شنیدن یا دیدن چیزهای ناراحت کننده ای که دیگران نمی توانند ببینند یا بشنوند (توهم).
اختلال خلقی فصلی (Seasonal affective disorder):
با مشخصه شروع بیماری در ماه های زمستانی همراه است که در آن تابش نور طبیعی خورشید کمتر است. این نوع اختلال عموما در بهار و تابستان از بین می رود. افسردگی زمستانی معمولا با انزوای اجتماعی، افزایش خواب و وزن، و عود هر ساله همراه است.
این بیماری 1 تا 2 درصد از جمعیت، به خصوص زنان و افراد جوان، را تحت تاثیر قرار می دهد.
اختلال دوقطبی (bipolar disorder):
با افسردگی متفاوت است، اما در این فهرست گنجانده شده است، زیرا فرد مبتلا به اختلال دوقطبی دچاره دوره های افسردگی بسیار شدیدی می شود که با معیارهای این بیماری همخوانی دارد و افسردگی دوقطبی (bipolar depression) خوانده می شود. اما فرد دچار اختلال دوقطبی دوره های شیدایی را نیز تجربه می کند که مانیا (Mania) و در حالت های خفیف تر هیپومانیا (Hypomania) خوانده می شود.
نمونه هایی از دیگر انواع اختلالات افسردگی که اخیرا به طبقه بندی تشخیصی DSM-5 اضافه شده اند، شامل اختلال بی نظمی خُلق اخلال گر (در کودکان و نوجوانان) و اختلال افسردگی قبل از قاعدگی (PMDD) می شود.
علائم کلی بیماری افسردگی چیست؟
غم تنها بخش کوچکی از این بیماری روانی است. برخی از بیماران حتی دچار غم و ناراحتی نمی شوند.
این بیماری علائم زیادی دارد که بسیاری از آنها جسمی است. چنانچه بیشتر از دو هفته علائم زیر را در خود یا یکی از عزیزانتان مشاهده کردید، به مشاور/روانشناس مراجعه کنید:
- احساس غم، اضطراب، و خلاء
- بیچارگی و بدبینی
- احساس گناه، بی ارزشی و بیچارگی
- فقدان علاقه به کار و فعالیت های لذت بخش پیشین
- کاهش انرژی، خستگی و کند شدن
- اشکال در تمرکز، به یاد آوردن و تصمیم گیری
- تغییر در اشتها و وزن
- اشکال در خواب، بیدار شدن در صبح یا خواب بیش از حد
- فکر کردن به مرگ و خودکشی
- علائم جسمی مزمن فاقد تشخیص پزشکی و تایید در آزمایشات
- بی قراری و تحریک پذیری
علائم افسردگی در مردان
مردان کمتر از زنان احتمال دارد که احساس ناامیدی و بیچارگی خود را ابراز کنند. در عوض از خستگی، تحریک پذیری، مشکلات خواب و فقدان علاقه به کار و تفریح شکایت می کنند.
وجود علائمی مانند خشم، خشونت، رفتارهای بی پروا و سوءمصرف مواد مخدر در آنها بیشتر از زنان است.
[irp posts=”10683″ name=”افسردگی پس از زایمان در مردان”]
مردان در پی ابتلا به این بیماری ممکن است به مصرف مواد مخدر و الکل رو آورند.
برخی از مردان نیز خود را آنقدر درگیر کار می کنند تا کمتر با کسی در مورد بیماری حرف بزنند. هر چند اقدام به خودکشی در زنان بیشتر است، اما نرخ خودکشی موفقیت آمیز در مردان بیشتر است.
علائم افسردگی در زنان
زنان بیشتر دچار علائمی مانند احساس گناه، خواب بیش از حد، پرخوری و افزایش وزن می شوند. بروز افسردگی در زنان تحت تاثیر هورمون ها است مانند دوره قاعدگی، بارداری و یائسگی.
افسردگی پس از زایمان 1 نفر از هر 7 زن را درگیر خود می کند.
علائم بیماری در کودکان و نوجوانان
هر چند علائم بیماری در این گروه شبیه علائم افسردگی در جوانان است، اما تفاوت هایی نیز دارد:
در کودکان کم سن و سال، علائم شامل غم، تحریک پذیری، چسبیدن و وابستگی به یک بزرگسال، نگرانی، درد، ممانعت از رفتن به مدرسه و وزن پایین است.
علائم نوجوانان شامل غم، تحریک پذیری، احساس منفی و بی ارزشی، خشم، عملکرد ضعیف در مدرسه و غیبت از کلاس ها، احساس درک نشدن و حساسیت بیش از حد، مصرف سیگار و الکل، پرخوری یا کم خوری، خودزنی و دوری از جمع می شود.
نشانه های افسردگی در افراد مسن چیست؟
علائم بیماری در این گروه شبیه علائم جوانان است، اما تفاوت هایی نیز دارد:
افسردگی بخشی طبیعی از افزایش سن است و هرگز نباید نادیده گرفته شود.
متاسفانه، تشخیص این بیماری از افراد مسن اغلب سخت است و خود نیز به ندرت برای درمان مراجعه می کنند.
علائم این دسته افراد که با دیگران متفاوت است عبارتند از:
- اشکال در حافظه و تغییرات شخصیتی
- درد جسمی
- خستگی، از بین رفتن اشتها، اشکال در خواب، فقدان علاقه به رابطه جنسی (بدون ارتباط با بیماری جسمی یا دارو)
- علاقه به ماندن در خانه
- فکر کردن به خودکشی
چه چیزی افسردگی نیست؟
افسردگی با نوسانات خلقی که افراد در اثر اتفاقات روزمره زندگی تجربه می کنند، متفاوت است.
واکنش های عاطفی موقت ما به چالش های زندگی نیز افسردگی تلقی نمی شوند.
در عین حال، حتی احساس غم ناشی از مرگ یکی از اطرافیان و عزیزان نیز به خودی خود افسردگی نیست، مگر آنکه تداوم پیدا کند.
علل ابتلا به افسردگی چیست؟
وجود برخی عوامل فرد را مستعد ابتلا به بیماری های روانی می کند. برخی از عوامل موثر در ابتلا به این بیماری عبارتند از:
- تنهایی و انزوا
- فقدان حمایت اجتماعی
- تجربه حادثه ای استرس آور در این اواخر
- مشکلات ازدواج و رابطه عاطفی
- تروما و آزار در کودکی
- مشکلات مالی
- سوءمصرف مواد مخدر و الکل
- بیکاری
- مشکلات سلامتی و درد مزمن
ریسک فاکتورهای این بیماری چیست؟
ریسک فاکتور به معنی وجود عواملی است که احتمال بروز بیماری را در فرد افزایش می دهند، اما وجود آنها لزوما به بیماری نمی انجامد. برخی از ریسک فاکتورهای افسردگی عبارتند از:
بیولوژی:
برخی مواد شیمیایی در مغز افراد افسرده کمتر یا بیشتر از حد معمول است. تغییر در شیمی مغز نقش مهمی در ابتلا به بیماری بازی می کند.
شناختی:
افکاری که دارای افکار منفی و عزت نفس پایین هستند، بیشتر از دیگران در معرض خطر قرار دارند.
جنسیت:
زنان به لحاظ بالینی دو برابر مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند. علت این امر هنوز مشخص نیست، اما می تواند به دلیل تغییرات هورمونی زنان در دوره های مختلف عمر باشد. دلیل دیگر این امر استرس هایی است که زنان به دلیل مسئولیت های متعدد خود می کشند.
همزمانی بیماری ها:
ابتلا به برخی بیماری های جسمی، مانند بیماری قلبی، سرطان، بیماری پارکینسون، دیابت، آلزایمر و بیماری های هورمونی می تواند ریسک ابتلا به بیماری های روانی مانند افسردگی را افزایش دهد .
دارو:
عوارض برخی داروها نیز ریسک بیماری را بالا می برد .
ژنتیک:
سابقه خانوادگی می تواند ریسک ابتلا به این بیماری را در شما افزایش دهد.
عوارض ابتلا به این بیماری چیست؟
افسردگی یک بیماری روانی است که می تواند اثرات منفی زیادی بر بیمار و خانواده داشته باشد. در صورت عدم درمان، شرایط بیماری پیچیده تر می شود و مشکلات سلامتی، رفتاری و عاطفی برای او به وجود می آید که تمام زندگیش را تحت تاثیر قرار می دهد.
برخی از عوارض ابتلا به این بیماری و عدم پیگیری درمان عبارتند از:
- وزن زیاد و چاقی که می تواند به بیماری قلبی و دیابت منجر شود.
- درد و بیماری جسمی
- اعتیاد به مواد مخدر و الکل
- اضطراب، اختلال پانیک و فوبیای اجتماعی
- اختلافات خانوادگی، مشکلات زناشویی و عاطفی
- مشکل در مدرسه و محل کار
- انزوای اجتماعی
- احساس خودکشی، تلاش برای خودکشی
- خودزنی
چطور می توان از افسردگی پیشگیری کرد؟
هیچ راه مطمئنی برای جلوگیری از این بیماری وجود ندارد، اما برخی استراژی ها می توانند به شما کمک کنند:
- استرس خود را کنترل کنید. با روش های بهبود انعطاف پذیری در زندگی و تقویت عزت نفس آشنا شوید و آنها را تمرین کنید.
- از خانواده و دوستان به خصوص در زمان های بحران و تنهایی کمک بگیرید.
- با ظهور اولین نشانه های بیماری به دنبال درمان برآیید تا درمان آن ساده تر شود.
- برای پیشگیری از عود، دوره درمان خود را تکمیل کنید.
بیمار افسرده چه کاری می تواند برای کمک به شرایط خود بکند؟
- اهداف معقولی برای خود داشته باشید و وظایف زیادی را در دوره درمان تقبل نکنید.
- سعی کنید در جمع باشید و به کسی برای گفتن حرف هایتان اعتماد کنید.
- در فعالیت هایی که از آن لذت می برید، شرکت کنیدد.
- کمی ورزش کنید.
- به یاد داشته باشید که بهبودی کمی زمان می برد و باید صبور باشید.
- تا زمانی که بیماری شما به طور کامل خوب نشده است، تصمیمات مهم در مورد زندگیتان نگیرید. تصمیم به طلاق، ازدواج، ترک تحصیل، تغییر شغل یا جدایی از خانواده با ریسک بالایی همراه است.
- اجازه دهید خانواده و دوستان به شما کمک کنند.
ریسک خودکشی در بیماران چقدر است؟
افسردگی عامل مهمی برای اقدام به خودکشی است. ناامیدی عمیق و حس بیچارگی که همراه با این بیماری روانی ایجاد می شود، از خودکشی تنها چاره ممکن برای رهایی از درد می سازد.
چنانچه یکی از اطرافیان شما درباره خودکشی حرف می زند یا رفتار عجیبی دارد، به دنبال نشانه های خطر باشید. برخی از نشانه های خطر عبارتند از:
- حرف زدن در مورد کشتن یا آسیب زدن به خود
- ابراز احساس منفی، ناامیدی و گیر کردن در شرایط بد
- اشتغال دائمی به مرگ
- بی پروا رفتار کردن به نحوی که انگار آرزوی مرگ دارد (برای مثال، رد کردن چراغ قرمز با سرعت بالا)
- تماس گرفتن یا ملاقات با افراد برای خداحافظی
- سامان دهی به امور (اهدا کردن اموال باارزش، وصیت کردن و تمام کردن امور نیمه تمام)
- گفتن اینکه «نبودن من برای همه بهتر است»
- تغییر ناگهانی از افسردگی شدید به آرام بودن و شادی
اگر احساس افسردگی کردم، چه باید بکنم؟
ابتدا از یک پزشک عمومی وقت بگیرید. مصرف برخی داروها و برخی بیماری ها مانند اختلال در تیروئید نیز می توانند علائم مشابهی با این اختلال روانی ایجاد کنند.
پزشک می تواند احتمال بیماری های جسمی را رد کند. در صورتی که هیچ نوع عارضه پزشکی برای حالت های شما تشخیص داده نشد، گام بعدی معاینه روانشناسی است.
شما باید در جلسه مشاوره برای پاسخگویی به موارد زیر آماده باشید:
- شرح تمامی علائم و نشانه ها
- زمان شروع بیماری
- شدت علائم
- تکرار علائم در دوره های پیشین
- سابقه درمان روانشناسی/روانپزشکی
- اطلاعات شخصی شامل استرس ها و تغییرات اخیر در زندگی
- تمامی داروها و ویتامین های مصرفی
روانشناس/روانپزشک سابقه خانوادگی و وضعیت فعلی شما را به طور کامل بررسی خواهد کرد. مصرف الکل، مواد مخدر و فکر کردن به خودکشی یا مرگ در مورد شما بررسی خواهد شد.
همچنین، تست های روانشناسی مناسب از شما اخذ می شوند تا شرایط سلامت روان شما بهتر ارزیابی شود.
زمانیکه شرایط روانی، شدت بیماری و عوامل زمینه ساز آن مشخص شود، درمان آغاز خواهد شد.
چطور می توان به یک همسر افسرده کمک کرد؟
اگر فردی را می شناسید که دچار افسردگی است، به خصوص اگر از نزدیکان یا همسرتان باشد، حالت های او روی شما نیز تاثیر می گذارد.
مهم ترین کاری که باید انجام دهید ترغیب او برای مراجعه جهت تشخیص و درمان است. معمولا افراد افسرده از حرف زدن خودداری می کنند. گفتگو را با جملاتی مانند «اخیراً نگرانت شده ام. جدیداً حس می کنم کمی تغییر کرده ای و دوست دارم بدانم حال و اوضاعت چطور است» شروع کنید.
در صورتی که مایل به حرف زدن بود، از او این سوالات را بپرسید:
- از کی چنین احساسی پیدا کرده ای؟
- آیا اتفاقی افتاده که باعث شده چنین حسی پیدا کنی؟
- چطور می توانم کمکت کنم؟
- آیا به این فکر کرده ای که از مشاور/روانشناس کمک بگیری؟
یادتان باشد برای حمایت کردن از این افراد باید به آنها امید و انگیزه بدهید. برای اینکار باید با زبانی به آن فرد صحبت کنید که درک کند و به آن واکنش مثبت نشان دهد. او را به دریافت مشاوره روانشناسی و درمان ترغیب کنید و به او تاکید کنید که در این راه همراهش هستید.
پس از شروع درمان، او را برای ادامه درمان و تعهد به توصیه های متخصص تشویق کنید. در صورتی که طی 6 تا 8 هفته پس از درمان نتیجه ای حاصل نشد، تغییر روش درمان توصیه می شود.
برای کمک به همسر یا دوست افسرده خود
از او حمایت عاطفی به عمل آورید. او را درک کنید و صبور باشید.
با او حرف بزنید و به دقت به حرف هایش گوش دهید.
هرگز احساساتش را رد نکنید، بلکه به واقعیت ها اشاره کنید و به او امید بدهید.
در صورتی که در مورد مرگ یا خودکشی حرف می زند، صحبت هایش را جدی بگیرید و با پزشک همسرتان مشورت کنید.
او را به یک پیاده روی، مهمانی، سینما یا هر فعالیت لذت بخش دیگری دعوت کنید. در صورتی که دعوت شما را رد می کند، همچنان در روزهای آینده به تلاشتان ادامه دهید اما در آن لحظه اصرار نکنید و انتظار بیش از حد از او نداشته باشید.
نوبت های درمانی او را زیر نظر بگیرید و در تنظیم قرار با روانپزشک/مشاور به او کمک کنید.
به او یادآوری کنید که با گذشت زمان و تکمیل پروسه درمان، بیماری او بهبود می یابد.
مراقبت از فرد افسرده کار ساده ای نیست. بیمار به حمایت مداوم برای مدتی طولانی نیاز دارد.
در عین حال، مراقبت از خودتان را فراموش نکنید و به خودتان نیز زمانی را اختصاص دهید. نیازهایتان را فراموش نکنید و آنها را در اولویت قرار دهید.
برای کمک به همسر افسرده به انرژی و سلامت روان نیاز دارید. پس به خودتان رسیدگی کنید. درست و کامل غذا بخورید، ورزش کنید، خواب کافی داشته باشید، با دوستان و نزدیکان ارتباط برقرار کنید و تفریحات خود را از یاد نبرید. در عین حال، در انجام این کارها تعادل را رعایت کنید زیرا ممکن است همسرتان گمان کند که برایتان اهمیتی ندارد و او را درک نمی کنید.
اگر فرزند دارید، با او حرف بزنید و شرایط پدر/مادرش را برایش توضیح دهید. هنگامی که بچه ها با تغییر رفتار والدین مواجه می شوند دچار اضطراب می شوند. ابتلای یکی از والدین به افسردگی، وظیفه دیگری را دو برابر می کند. تا زمانی بهبودی همسرتان رابطه خود را با فرزندتان قوی و صمیمانه حفظ کنید و به شادابی او توجه داشته باشید.
نبایدهای رفتاری با یک فرد افسرده
کسی که به این اختلال مبتلاست در دنیای دیگری زندگی می کند. او دنیا را از دریچه دیگری می نگرد. احاطه شدن با نزدیکانی که مشکلات او را باور نمی کنند، دردناک است. دردناک تر این است که او نمی تواند واقعیت های دنیای خودش را برای دیگران توضیح بدهد. در رفتار با بیمار از انجام کارها و گفتن حرف های زیر خودداری کنید:
- اگر بخواهی خوب می شوی. تو خودت نمی خواهی خوب بشوی (افسردگی مانند چاقی نیست که با اراده از بین برود!).
- به خودت تلقین می کنی (مثل اینکه به فردی که دچار آنفولانزاست بگویید دچار خیالات شده است!)
- از رفتار یا افکار او انتقاد نکنید (تو همیشه نیمه خالی زندگی را می بینی!).
- تهدید نکنید (اگر همین طور افسرده بمانی، از تو جدا می شوم).
- مشکل او را کوچک جلوه ندهید (تو همه چیز را بزرگ می کنی و با هر چیز بی اهمیتی به هم می ریزی).
- مقایسه نکنید (مادر من هم فوت شده است، اما حالم خوب است!)
- او را تنها نگذارید (ریسک خودکشی در این افراد وجود دارد. با آنها در تماس باشید).
- به او مسئولیت های سنگین ندهید (یک خانم افسرده نمی تواند تمام کارهای منزل را انجام دهد و یک مرد افسرده نمی تواند علاوه بر کار کردن در بیرون از منزل، شما را نیز به گردش ببرد یا خرابی ها را تعمیر کند).
- بیمار را وادار به حرف زدن یا انجام کاری نکنید.
- او را تحت فشار قرار ندهید (دائما از او نپرسید بهتری؟ داروهاتو خوردی؟ درمانت موفقیت آمیزه؟ پس کی خوب میشی؟)
- سرزنشش نکنید (بیماری های روحی نیز مانند بیماری های جسمی خودخواسته نیستند و بیمار مقصر نیست.)
- درمانگر او نشوید (شما در این کار تخصص ندارید و ممکن است به سلامت روان خودتان نیز آسیب وارد کنید. از او حمایت کنید اما درمان را به متخصص بسپارید.)
فهرست بایدها و نبایدهای رفتاری با یک فرد افسرده بسیار طولانی تر از این است. بهتر است در طول درمان، شما نیز از یک مشاور کمک بگیرید و از او در مورد راهکارهای کمک به همسرتان/عزیزتان کمک بگیرید.
آیا این بیماری قابل درمان است؟
یکی از باورهای غلط نسبت به این بیماری، درمان نشدن آن است. این در حالی است که روش های درمانی متعددی برای شما وجود دارد.
حتی شدیدترین نوع آن نیز قابل درمان است. اما هرچه زودتر مراجعه کنید، درمان موثرتر خواهد بود.
نرخ موفقیت درمان افسردگی چقدر است؟
حدود 80 درصد از بیمارانی که تحت درمان قرار می گیرند، ظرف مدت 4 تا 6 هفته پس از شروع دارودرمانی، روان درمانی، گروه درمانی یا ترکیبی از این روش ها شاهد بهبود علائم خود هستند.
علیرغم نرخ موفقیت بالای درمان، تقریباً دو نفر از هر سه نفری که مبتلا به افسردگی هستند، به طور جدی به دنبال دریافت درمان مناسب نیستند.
تخمین زده می شود 50٪ از درمان ناموفق، ناشی از عدم تعهد به توصیه های پزشک و پیروی نکردن از دستورات درمانی است. بیماران به دلیل عوارض غیرقابل قبول، مشکلات مالی، ترس از اعتیاد و یا بهبود کوتاه مدت علائم، خیلی زود از مصرف دارو را قطع کرده اند و به این باور رسیده اند که ادامه درمان غیر ضروری است.
مشاركت در گروه حمايت از بيمار، حدود 86٪ پیگیری توصیه های درمانی از سوی بیمار را بهبود بخشيد و موجب کاهش نرخ بستری در بيمارستان شد.
روشهای درمان افسردگی
درک علت زمینه ساز این بیماری به غلبه بر آن کمک می کند.
برای مثال، اگر فرد به دلیل ماهیت شغلی خود دچار این بیماری شده باشد، تلاش برای تغییر شغل روش موثرتری نسبت به مصرف داروهای ضدافسردگی است.
اگر فرد به دلیل مهاجرت به محلی جدید دچار غم و ناامیدی شده باشد، یافتن دوستان جدید و شرکت در فعالیت های گروهی اجتماعی می تواند موثرتر از روان درمانی باشد
برخی از روش های رایج درمانی عبارتند از:
دارودرمانی:
از آنجا که اطلاعات مربوط به داروها همواره در حال تغییر است، در این بخش اشاره ای به داروهای ضد افسردگی نمی کنیم. در این مورد از روانپزشک خود مشورت بگیرید.
داروهای ضد افسردگی به بهبود استفاده از مواد شیمیایی مغز که در کنترل خلق و خو نقش دارند، کمک می کنند.
هر چند تمام داروها دارای عوارض جانبی هستند، عوارض برخی بیشتری از دیگری است. به همین علت، پیش از یافتن دارویی که برای کنترل شرایط شما مفید باشد، شاید مجبور شوید بارها نوع دارو و دوز آن را تغییر دهید. این امر در مورد درمان طبیعی است و به آزمون و خطا نیاز دارد.
برخی از عوارض دارویی عبارتند از:
- تهوع و استفراغ
- افزایش وزن
- اسهال
- خواب آلودگی
- مشکلات جنسی
همچنین در برخی از کودکان، نوجوانان و جوانان زیر 25 سال افزایش افکار خودکشی در پی مصرف دارو مشاهده شده است که در هفته های اول درمان یا با تغییر دوز دارو محتمل است. در این مورد، لازم است اطرافیان دقت ویژه ای در طول چند هفته اول درمان در مورد بیمار خود داشته باشند.
مصرف دارو باید طبق تجویز پزشک باشد و با دوز صحیح و در زمان گفته شده مصرف شود.
اثربخشی دارو 3 تا 4 هفته زمان می برد.
برخی از بیماران تنها برای مدت کوتاهی به دارو نیاز دارند و برخی دیگر باید برای مدت بیشتری از آن استفاده کنند.
زمانی که دارودرمانی آغاز می شود، بیمار نباید مصرف آن را خودسرانه تغییر دهد. برخی از افراد با بروز احساس بهتر، سر خود دارو را قطع می کنند که باعث عود بیماری می شود.
زمانی که موقع قطع دارو فرا برسد، پزشک به بیمار کمک می کند که به تدریج و به صورت ایمن دوز دارو را کاهش دهد.
لازم است که به بدن زمان کافی برای کنار آمدن با تغییر داده شود.
شرایط هر بیمار با دیگری متفاوت است، بنابراین هرگز داروهای خود را به کسی پیشنهاد ندهید یا از داروی فرد دیگری مصرف نکنید.
روان درمانی:
انواع روش های روان درمانی به بهبود افسردگی کمک می کنند. رفتار درمانی شناختی، درمان بین فردی و درمان حل مسئله از روش هایی است که برای بیماران مفید هستند.
این روش درمانی به فرد در تغییر الگوهای فکری کمک می کند. بدین ترتیب، بیمار می تواند محیط و تعاملات خود را به شکل مثبت تری ارزیابی کند. همچنین، بیمار عوامل و رفتارهای دخیل در بیماری را می شناسد و می تواند با آنها مبارزه کند.
درمان بین فردی برای افرادی مفید است که دچار مشکلات رابطه هستند. اگر یک رفتار عامل مشکل باشد، این روش به تغییر رفتار کمک می کند. درمان بین فردی همچنین، عواملی که به بیماری فرد می افزایند را شناسایی می کند، از جمله غم، تغییرات بزرگ در زندگی و از این قبیل.
درمان حل مسئله به افراد کمک می کند تا به تجربه های استرس آور زندگی خود مقابله کنند. در این روش، بیمار مشکل را شناسایی می کند و راه حل های منطقی برای آن می یابد. این روش درمانی کوتاه مدت است و می تواند در قالب گروهی یا فردی انجام گیرد.
از خفیف تا شدید، روان درمانی یکی از بهترین گزینه های درمانی است. با این حال، در موارد شدید روان درمانی شاید کافی نباشد. در این شرایط ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی می تواند موثرتر باشد.
ورزش:
فعالیت هایی مانند ایروبیک نیز در درمان افسردگی خفیف موثر شناخته شده اند. این روش با افزایش سطح اندروفین در خون و تحریک انتقال دهنده های عصبی می تواند به بیمار کمک کند.
30 دقیقه فعالیت بدنی به مدت 3 تا 5 روز در هفته می تواند به بهبود عملکرد بدن و خلق و خوی بیمار کمک کند.
نور درمانی:
در صورتی که مشخص شود اختلال خلقی فصلی عامل تغییرات خلق و خو و علائم بیمار است، استفاده از نور سفید در فاصله و زمان مناسب می تواند به بیمار کمک کند. از بیمار خواسته می شود به مدت مشخصی در معرض نور لامپ قرار گیرد.
درمان های تحریک مغزی:
چنانچه داروها قادر به کاهش نشانه های افسردگی نباشند، درمان الکتروشوک (ECT) می تواند یکی از گزینه های قابل بررسی باشد.
در واقع، در صورتی که سایر روش های درمانی موثر نبوده باشند، ECT می تواند راه حلی برای بیمار باشد.
در این روش نیازی به بستری در بیمارستان نیست و درمان به شکل سرپایی نیز انجام می شود. درمان در چند جلسه، معمولا سه بار در هفته به مدت دو تا چهار هفته انجام می شود.
عوارض جانبی این روش درمانی عبارتند از گیجی، از خود بی خود شدن و از دست رفتن حافظه. خوشبختانه این دسته عوارض کوتاه مدت هستند اما گاهی اشکال در حافظه بیشتر طول می کشد و گاهی تا چند ماه پس از درمان ادامه می یابد.
با این حال، ایمنی و اثربخشی درمان ECT ثابت شده است.
بسیاری از بیماران با شنیدن نام الکتروشوک دچار ترس می شوند. ECT دردناک نیست و شما تکانه های الکتریکی را احساس نخواهید کرد. قبل از شروع ECT، به بیمار بی حسی و شل کننده عضلانی داده می شود. حدود یک ساعت پس از جلسه درمانی که تنها چند دقیقه طول می کشد، بیمار هوشیار و آگاه خواهد بود.
روش های دیگری نیز برای تحریک مغزی استفاده می شوند، از جمله: تحریک مکرر مغناطیسی مغز (rTMS) و تحریک عصب واگ (VNS).