به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز، در سال ۱۹۸۹ - لیمون - کاستاریکا کشاورز متوجه شد گوساله های مزرعه ش دارن غیب میشن! تا اینکه وقتی گله رفته بود آب بخوره دید یه کروکودیل حدودا ۳متری داره بهشون حمله می کنه. بخاطر همین اون با اسلحه کنار رودخانه «رونتازون»به کمین نشست.بمحض دیدن کروکدویل تو آب با اسلحه به سرش شلیک کرد.
کروکودیل بدون تعادل روی آب غوطه ور شد. کشاورز بعد از این محل رو ترک می کنه و همون موقع یه لیدر-ماهیگیر محلی به اسم «چیتو» که خونه ش نزدیک محل تیر اندازی بود ،کروکدویل رو میبینه که روی آب غوطه ور شده و داره ازش خون می ره. اون به هر زحمتی بود خودشو به آب میزنه و می ره پیش کروکودیل با زحمت اونو به حاشیه رودخانه میاره از دوستاش کمک میخواد اما دوستاش با اکراه بهش کمک میکنن که اون بتونه کروکدویل رو سوار قایقش کنه و ببره خونه ش! چیتو با دقت زخم رو بررسی می کنه میبینه چشم کروکدیل بدجور آسیب دیده.اما بیخیال نمیشه. درمان رو شروع می کنه...
روزهای اول درمان خیلی سخت بود، شما اجازه ندارین به چشم یه کروکدویل عظیم الجثه که زخمی هم هست پماد بزنین، یعنی اصولا اجازه این کار رو نمی ده. ولی کروکودیل بسختی و یواش یواش به چیتو اعتماد کرد.چیتو هر روز درمانش میکرد و بهش میرسید. اما موضوع اصلی غذا نخوردنش بود.خوشبختانه کروکودیل خونسرد هست و اگه تحرک نداشته باشه می تونه یه وعده غذایی رو بمدت طولانی حفظ کنه و از اون انرژیشو تامین کنه. چیتو فکر کرد که اگه خودش ادای غذا خوردن در بیاره ممکنه کروکودیل هم از اون یاد بگیره و موفق شد.
کروکودیل از دست چیتو گوشت مرغ می گرفت و میخورد. چیتو بعد از بهتر شدن وضعیت چشم کروکودیل ،مخفیانه یه استخر خونگی ترتیب داد که بتونه پوچو(اسم کروکدیل رو گذاشت پوچو) رو توش آب تنی بده و دوباره به محیط زندگیش برگردونه. رابطه اونا کاملا دوستانه بنظر میومد و پوچو به چیتو اُخت گرفت. بعد از بازپروری کامل ،چیتو دوباره پوچو رو برد تو رودخونه که آزادش کنه. اون روز پوچو رو گذاشت تو حاشیه همون رودخونه و همونجایی که پیداش کرده بود...اونو تو بغل گرفت و باهاش خداحافظی کرد و برگشت به خونه ش. فرداش دید پوچو دوباره برگشته تو ایوان خونه ی چیتو داره آفتاب میگیره.
هیچی دیگه داستانش رو برای مقامات محلی تعریف کرد و مجوزهای لازم برای گرفتن پوچو بعنوان یه حیوان خانگی (!) رو دریافت کرد تا کنار همسر و دخترش بتونه ازش نگهداری کنه. اون وقت زیادی صرف بازی با پوچو میکرد تا جایی که تونست بهش یاد بده که به اسم خودش جواب بده! این دوستی ۲۰ سال طول کشید و شهرت این دوتا دوست بسرعت تو اینترنت پر شد. تعداد زیادی از مقامات و گردشگران برای دیدن رابطه ی خوب موجود رام نشدنی ای مثل کروکدویل و انسان به دیدن اونا میومدن. پوچو نهایتا به مرگ طبیعی میمیره و زمان مرگ، کارشناس ها عمر پوچو رو ۶۰ سال اعلام کردن.
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش