تخلص عطار، شغل عطاری(پزشکی و داروفروشی) او را تأیید می کند؛ شغلی که خود به خود سبب ارتباط وسیع با مردم مختلف و کسب معارف و حکایات مردمی و آگاهي از تمثیل هایی براساس زندگی عامه شده است. این شاعر با خلق آثار عرفانی متعدد دریچه های فکری و اندیشگانی و دنیای جهان بینی تازه و شاعرانه ای از آگاهی و شناخت لایه های وجودی انسان، حق و حقیقت را بازنموده است. در مطالعۀ سیر تاریخ ادبیات فارسی، جایگاه عطار درخور اعتناست. او وامدار سنایی است و میراث سبک و سیاق شعر سنایی را به تعالی رساند و با همت خویش توانست آثاری خلق کند که مولوی بلخی نیز از او وام بگیرد. منطق الطیر، اسرارنامه، مصیبت نامه، الهی نامه، دیوان اشعار، تذکره الاولیا و ... از آثار مهم برجستۀ عطار هستند. در هرکدام از این آثار افکار و احساسات متعدد عارفانه، عاشقانه و حکمی و اخلاقی مرتبط با تعالی بخشی حیات این جهانی و آن جهانی انسان مطرح شده است. عطار در قبال مسائل انسان عصر خود مسئولیت نشان داده است. به باور پورنامداريان «وی دردها و آلام بشری را تمام وجود خود دریافته و در تسکین و رفع آن تا سرحد جان کوشیده است» (مقدمۀ منطلق الطير تصحيح شدۀ عابدي و پورنامداريان). این همت و ارادۀ عطار نشان می دهد او فقط شاعر عارف یا عارف شاعر نیست، بلکه پژوهشگر فرهنگ و جامعه و انسان شناس است. سرچشمه های فکری او را می توان از دل آثارش شناخت و چشيد.
اسرارنامۀ عطار
پورنامداريان باور دارد مثنوي اسرارنامه را پيش از الهي نامه و منطق الطير و مصيبت نامه و به تقلید از حدیقه الحقیقه سنایی و مخزن الاسرار نظامی سروده است. این کتاب مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله و با موضوعیت عرفان ِ نفس شناختی نگارش شده است .
منطق الطیر
منطق الطیر سفرنامه روح انسان و فکر او برای دستیابی به شناخت خویش و در پی آن، شناخت حق است. موتیف و بن مایۀ سفر و کلان سفر در آثار عطار و حکایت های موجود در آثار او نشان می دهد عطار به سیر در آفاق و انفس توجه زیاد و باور راسخی داشته است. این منظومه حاوی داستان جامعی است که در میان آن حکایت های آموزنده و دلنشين بیان شده است. مقامات طیور با توصیف سیزده مرغ شروع می شود و خصوصیات هرکدام ذکر شده است. این پرندگان نماد انسان هایند. داستان اصلی این است که پرندگان تصمیم دارند شاهی را پیدا کنند که شهریارشان باشد. هدهد در این میان سیمرغ را که در کوه «قاف» سکنی دارد، به آنها معرفی می كند. شوق رسيدن به سيمرغ در نهاد ايشان حلقه جنباني مي كند اما با آگاهي از سختي هاي راه، هركدام بهانه اي مي آورند و از سفر تن مي زنند. هدهد با منطق و دليل آنان را متقاعد مي كند كه اين دلبستگي هاي كنوني و اين جايي شما واهي و بي اصل است. مثلاً در خطاب به بهانه جويي بلبل و عشقش به گل، او را برحذر مي دارد که عشق به او چندروزی و گذراست:
هدهدش گفت ای به صورت مانده باز
بیش از این در عشق رعنایی مناز
عشق روی گل بسی خارت نهاد
کارگر شد بر تو و کارت نهاد
گل اگر چه هست بس صاحب جمال
حسن او در هفته ای گیرد زوال
عشق چیزی کان زوال آرد پدید
کاملان را آن ملال آرد پدید
درگذر از گل که گل هر نوبهار
برتو می خندد نه در تو، شرم دار (منطق الطیر)
پرندگان باز به سيمرغ دل مي بندند و با طی مراحل هفتگانه (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا) و تحمل سختی های مسیر به جست وجوی سیمرغ ادامه می دهند. برخی در میان راه به زاری جان می دهند و برخی نیز سالیان دراز طی طریق می کنند. از آن همه پرنده فقط «سي مرغ» رنجور به درگاه سيمرغ مي رسند. لطف سيمرغ با وجود استغنايش، شامل حال مرغان مي شود و آنان را به قرب خويش مي خواند. سيمرغ نامه اي به آنان مي دهد كه وصف حال پايان كار ايشان است. عطار اين منظومه سفرنامه ای را چنین ختم می کند:
هم ز عکس روی سیمرغ جهان
چهرۀ سیمرغ دیدند از جهان
چون نگه کردند آن «سی مرغ» زود
بی شک این «سی مرغ» آن «سیمرغ» بود
در تحیر جمله سرگردان شدند
باز از نوعی دگر حیران شدند
خویش را دیدند سیمرغ تمام
بود خود سیمرغ سی مرغ مدام (منطق الطیر)
تم اصلی غزل عطار عشق به فناطلبی عرفانی است؛
دیوان عطار نسبت به منطق الطیر و مصیبت نامه و تذکره الاولیا کمتر شناخته شده است. عطار برخی از حالات و مقامات و اندیشه ها و عواطف عاشقانه و عارفانه و قلندرانۀ خویش را در غزلیاتش بیان کرده است. بی شک غزل عطار یکی از مبناهای غزل مولوی و سعدی و حافظ بوده است؛ برخي قوافي و رديف و اوزان غزل او در ديوان و برخي ابيات حافظ مشهود است. عطار گاه به سبک تغزلی قرن پنجم غزل عاشقانه می گويد و گاه به سبك سنايي غزل صوفيانه و گاه نيز غزل قلندرانه سروده است. محور اصلي غزل عطار فناطلبي و مرگ اختياري است؛ در اين زمينه داد سخن داده است:
نيست منصور حقيقي چون حسين
هركه او از دار عشق آونگ نيست (غزلیات عطار)
تا پاک نگردی از وجودت
هر پختگیی که هست خامست (غزلیات عطار)
مصيبت نامۀ عطار پيام برای نجات انسان امروز است: عطار در این منظومه عرفانی، دوباره از مضمون سفر استفاده کرده است. سفر سالک فکرت برای شناخت خویش و دستیابی به حقیقت. مصیبت نامه سرشار از درس و حکمت و اخلاق است و اثری درخور است که می تواند حاوی پیامهای انسان ساز در جهان پرآشوب عصر ما باشد و راهی برای خلق جهانی خوش تر و نیک تر. برای مثال در مقالة سی و یکم- رفتن سالک پیش حضرت عیسی(ع)- از نکوکاری و مهربانی و وفاداری و حقگزاری گفته و در دو بیتِ پایانی یک حکایت دو بیت زیر را بیان کرده است:
لطف و شفقت، مهربانی پیش گیر
راه از بهر صلاح خویش گیر
ذره ای گر شفقت جانت دهند
پایگاه آل عمرانت دهند
فروزانفر در کتاب شرح احوال و آثار عطار چنین باور دارد که «با دقت در آثار عطّار ميتوان دريافت كه مهمترين خصوصيت آثار عطّار اين است كه به هدايت و راهنمايي جامعه نظر داشته است و در روزگاري كه بيشتر شاعران به فكر مدح و هجو و هزل بودند، او فكر خود را به طرف جامعة انساني و خدمت بـه حقيقـت معطوف ساخته است و انسانها را به دوري از تعصب، بلند نظري و يگانگي و وحدت دعوت ميكند و در انجام آن، در حد نهايت كوشيده است».
عطار پيش از مولوي به موضوع خودشناسي و اصل جست وجوگري هاي انسان يعني تلاش براي «خويشتن شناسي» توجه داشته و به زيبايي سروده است:
آنچه می جویی تویی و آنچه می خواهی تویی
پس ز تو تا آنچه گم کردی ره بسیار نیست (غزل عطار)