خواهر
دارنده نگاه زیبا
پشتوانه خوبی
مهربان
دوستت دارم
صاحب هنر القای تاثیرات خوب
مجذوب کلامت
بگو تا سیراب شوم از بیانت
سبدصمغ اندود نفوذ ناپذیر
خواهر
یادآور استنشاق عطرگل یاس
احساس مشترک
آرام می شوم بایادت
آزاد می شوم درکنارت
رها می شوم درآسمان پرواز می کنم باصدایت
برروی سنگ مرمر باخط خوش می نویسم
خواهر دوستت دارم
***
خواهر یعنی یه تکیه گاه همیشگی…
خواهر یعنی کسی که همیشه پشتته حتی اگر اشتباه کرده باشی…
خواهر یعنی اشکاتو غریبه پاک نمی کنه…
خواهر یعنی…
اصلا چرا این همه حاشیــه میــرم؟؟
ازنظر من خواهر یعنی یـه کلـمه…
نفــس
هر وقت تونستی فاقد نفــس کشیــدن زندگــی کنـی،
میــتونـی بــدون خواهـــرم زندگــی کنــی!
***
از مَلَک ها و پریان سَرتری
مهربان تر از تو در دنیا ندیدم خواهری
این زبانم قاصر است از وصف تو
چون تو رویایی و من خاکستری
چشم تو چون دُرِّنایاب است عزیز
ابروانت همچو شمشیر نبرد است تیزتیز
دلخوشم در آسمان چون با تواَم
خواهرم از طالعم اشکی نریز
گر نباشی من عصایم سربی است
با تو هر شب آسمانم آبی است
هرکُجا باشم، به یادت قانعم
چون که مهرت در دلم حکاکی است
آرزوی است بر دلم خوشبختی ات
روحم و جان و تنم قربانی ات
قرن هاست کس ندیده در زمین
این همه صداقت، پاکی و انسانیت
هر چه گفتم قطره ایست از مهراو
خواهری چون او رویاییست بر سرم
***
بود هم جان و هم جانانه خواهر
انیس و مونس و فرزانه واهخر
نهفته در دلش عشق برادر
برادر شمع و چون پروانه خواهر
***
ندارد رونقی کاشانه بی او
چراغ پر فروغ خانه خواهر
بود دلدار و غمخوارت همیشه
نباشد با غمت بیگانه خواهر
***
کودکی ام رابه دست من بسپار
در وسط این همیشه هیا سیاه
حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ
خون مرا پر کن از ملایمت هوش
***
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است.-
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.
***
پیشانیت آیینه ای بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند
دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی
خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آبها را گوارا تر کند؟
***
حتی خیال من
رخساره تو را
از یاد برده است
دیروز طفل خواهرم از روی میز من
تصویر یادبود تو را
ای داد برده است
***
افسوس می خورم
وقتی که خواهرم
در این دروغزار پر از کرکس
فکر پرنده ای ست
فکر پرنده ای که ز
پرواز مانده است
***
در شهرهای کوچک
چه باغهای بزرگی
چه سروهای بلندی
چه روحهای ساده و معصومی ست
خواهر حکایت من را
با آب جاری زاینده رود باید گفت
***
تلفن شعری است آفتابی؛
گه روز و شب را نمی شناسد
نگاه رویائی روز است در نگاه پدر ؛ مادر؛برادر؛ خواهر؛ همسر؛ …………
کلام دلنشین است در شبی عرفانی
***
یادی تو ز زینب کن و شاهنشه بی سر
هر لحظه کنم شکر به درگاه الهی
زیرا که خدا داده به من دختر و خواهر
***
فرشته ای پاک، چشمانی معصوم
قلبی پراز تپش، عشقی پر از جنون
صدایی آرام، چهره دلگشا
لبخندی از مهر، مهری دلنواز
ساده یه ساده، پاک و بی آلایش
مهربان و آرام، بدون آرایش
دو بال پرواز، پرواز در اوج
همیشه منتظر در رسیدن به اوج
دعای خیرشبدرقه راه
چشمان منتظر، منتظر ما
خودش همیشه سبز، عشقش چون سهراب آبی
همیشه صفا دارد، این خواهر رویایی
خواهر خوبم، همیشه محجوبم
دوستت دارم و می دانم تویی همیشه محبوبم
***
مینویسم با قشنگ ترین احساسم برای بهترین خواهرم…
خواهری دارم بهتراز برگ هــای گل یاس…
خواهری دارم زلال تر ازآب چشمه…
خواهری دارم که با دنیا عوض نمی کنم نگرانی هایش را
***
قلم اي مونس شبهاي تارم
قلم تنها رفيق روزگارم
فلك بگرفت از من خواهرم را
چه سازم من طريق روزگارم
قلم جزتو كسي نيست تا نويسد
كه اوبرده شفيق روزگارم
نداشتم اينچنين غم من به دوران
عميق تر از عميق در روزگارم
قلم دورت بگردم خواهرم رفت
يگانه مونس وتاج سرم رفت
بيا سنگ تمام نِه خوب بنويس
كه تنها دُر وگوهر از برم رفت
قلم تاريك گشته روزگارم
ز بعد گُل كه رفته از كنارم
قلم بنويس او بودست يگانه
كه بعد از او دگرخواهر ندارم
***
خواهرم سایه سرم
خواهرم روح پیکرم
دل و دلدار و دلبرم
خواهرم یار و یاورم
خواهرم ای پال و پرم
خواهرم بی تو بی پرم
تموم قلبم خورده با نامت
هرجا که باشم می دهم سلامت
***
خواهر من تاج سرمه
دوسش دارم خواهرمه
با هم دیگه می ریم بازی
نه قهر داریم نه لج بازی
با هم دیگه مهربونیم
قدر همو خوب می دونیم
من یه کاری نمی کنم
اخماش بخوان برن تو هم
نمی ذارم تا آخرش
خنده بره از رو لبش
خواهرمو دوسش دارم
همین یه خواهر رو دارم
***
یکی بود یکی نبود
زنی بود که به جای آبیاری گل های بنفشه
به جای خواندن آواز ماه خواهر من است
به جای علوفه دادن به مادیان ها آبستن
به جای پختن کلوچه شیرین
ساده و اخمو
در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند…
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم
مهربان
***
من اعتمادِ عجیبی به خواب های آینه دارم
راست می گوید خواهرم
تو بر ارابه آفتاب
با اسبانی روشن از روحِ آسمان خواهی آمد
***