جوک های خنده دار
بدون شک هر نوشته ای که باعث تبسم و خنده تان شود یک انرژی و خوشحالی خاصی در وجودتان ایجاد می کند پس پیشنهاد می کنیم با ما همراه باشید تا امروز خود را با چند نوشته طنز کوتاه آغاز کنید.
تو کوچه موتوریه اومد دختره رو اذیت کنه
.
.
دویدم رفتم کمک فرار کرد پسره
یکم آب دادم دختره خورد حالش که جا اومد گفت شما پسرا همتون آشغالین، و رفت
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
دختره رفته قصابی گفته : آقا جگر دارید ؟
قصاب گفته جگر سفید یا سیاه؟
.
.
.
دختره گفته رنگای دیگه کی میارید ؟
میگن قصاب پشم گوسفند و انداخته رو خودش فقط میگه بع بع...
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
دیشب برق رفت، بابام گفت پاشو یه شمع روشن کن
گفتم نمیخواد وجودت خودش نوره،
.
.
.
یهو دیدم یه دمپایی پرت کرد طرفم و گفت؛ لایک، خوشم اومد
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
مرد با کنایه به زن گفت چرا زنها ،
در هر کاری کمتر از مردها موفق می شوند
زن در جواب گفت برای اینکه خانم ها ،
خودشان زن ندارند تا در کارها کمکشان کند
اخه چرا با این موجودات حاضر جواب بحث میکنید
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یه بارم بابام کنتور گاز رو دستکاری کرد،
.
.
.
روزی ١٣٠٠ تومن اداره گاز باید به ما پول میداد
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یارو ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺶ ﻏﺶ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ
ﻣﯿﮕﻦ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟
ﻣﯿﮕﻪ: رفتم مغازه اسگلشون کردم
میگن: چی کار کردی…؟
میگه: ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺨﺮﯾﺪﻡ
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
امروز یه پشه یه ربع بی حرکت
نشسته بود رو میز ناهار خوری
منم سریع زدم لهش کردم!!
بعد از چن دقیقه یه پشه دیگه اومد بالا سرم گفت:
بی وجدان اون معلول بوود
لامصب داغون شدم با حرفش
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
پسرها بعد 10 دقیقه به تفاهم میرسند که روز جمعه برای تفریح کجا برن
.
.
.
دخترها بعد 4 ساعت بحث ،تفریحشون لغو میشه چون الهه به نسترن گفت : خرس
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
دنبال نیمه گمشدتون نگردید بعضی هام مثل ما لنگه به لنگه آفریده شدن!
.
.
یعنی همون بعضیام مثل من لنگه ندارن
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
افسر :خانم شما با سرعت غير مجاز رانندگي ميکرديد
خواهش ميکنم بزاريد برم، من معلم هستم الان کلاسم دير ميشه
افسر :معلم؟ يه عمر منتظر اين روز بودم، حالا شروع کن هزار بار بنويس “من ديگه با سرعت غير مجاز رانندگي نميکنم"
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
دقت کردین
.
.
.
بعضی اوقات بچه های کلاس با میز و نیمکت یک اهنگهایی میسازن که بتهوون که سهله بابای بتهوونم نمی تونه اونا رو بسازه
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
سر ناهار دستم خورد به بطری آب همش ریخت تو غذای بابام.
هر کی بود یه چک میخوابوند زیر گوش بچه ش.....
ولی بابام نزد....
.
.
.
بشقابشو با بشقابم عوض کرد....
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یه جوری میگین کوالا فقط میخوره و میخوابه انگار مثلا گوسفند ۵ صبح بیدار میشه یه چایی تلخ میخوره تا شب میره سر دکل نفت
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
روال دعوا تو مدرسه تو دهه شصت به این شکل بود که
اول همو مث سگ میزدیم ، ناظم میومد جدامون می کرد
بعد تک تک هممونو مث سگ میزد ما ناظمه رو جدا می کردیم
بعد زنگ میزد بابامون میومد باباهه هم مث سگ میزدمون ناظمه جدامون می کرد