به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، مادام حاجی عباس زنی بود که در فرانسه به عنوان معلم گلسازی انتخاب شد و به تبریز و سپس به تهران آمد. او در ایران پلههای ترقی و شهرت را خیلی سریع پیمود و دیری نگذشت که در دربار محمد شاه قاجار به مقامی بالا دست یافت و در اندک زمانی نه تنها در دل مهدعلیا خود را جا کرد، بلکه محمد میرزا را نیز شیفته خود ساخت. آنقدر که مشاور او شد و حتی قضایای خانوادگی و مسایل سیاسی آنها را تجزیه و تحلیل میکرد و راه حل ارایه مینمود. علاوه بر آن تربیت ناصرالدین میرزا و ملکزاده خانم را هم به عهده گرفت.
این خانم از بخت بلندش پنجاه سال پس از مرگ شوهرش زنده ماند و عمری طولانی کرد. در این پنجاه سال در دربار محمد شاه و ناصرالدین شاه فاتحانه جولان داد و اسب مرادش را شادمانه تاخت. وی روزهای پایانی عمر را با عنوان «مترجم اندرون» و حقوق 1000 فرانک با وقاری بیش از پیش گذراند.
نویسنده کتاب منتظم ناصری درباره او مینویسد:
مادام گلساز فرانسوی زوجه حاجی عباس شیرازی که به دین اسلام مشرف شده به شغل خادمان حرم جلالت برقرار گردید.
دوستی مادام با مهد علیا به جایی رسید که ناصرالدین میرزا و عزتالدوله را اغلب به عنوان فرزند خود یاد میکرد و چون خود فرزندی نداشت، مهرورزی او مقبولیت بیشتری مییافت.
حاجی عباس شیرازی، نقاش عباس میرزا ولیعهد حدود سال 1235 قمری با هزینه دولت به پاریس اعزام شد تا در رشته گلسازی و ساختن گل مصنوعی تحصیل کند، اما وی پیشترفتی حاصل نکرد. حاجی در بازگشت با کسب اجازه از محمد میرزا، خانمی را با حقوق سالانه 8 هزار فرانک با خود همراه کرد. ولی در راه مادام زیبا فرصتی یافت و با فطانت و طنازی دل از حاجی ربود. و او را مجبور ساخت که از او خواستگاری کند و سرانجام با تشرف این خانم به اسلام به عقد او در آمد.
مادام با هوش پس از ورود به ایران، زبان فارسی را هم بسرعت آموخت و برای جا کردن خود در دل محمدمیرزا و مهدعلیا به هر کاری دست زد، از آرایشگری اهل حرم تا مترجمی و از مشاوره خانوادگی تا تعلیم فرزندان محمد میرزا.
پس از مرگ فتحعلی شاه، مادام همراه محمدمیرزا به تهران آمد و در دوران سلطنت او در دربار بود و هنگام مرگ محمدشاه تا آمدن ناصرالدین میرزا و بر تخت نشستن وی، مهدعلیا را در اداره کشور همراهی کرد.
مادام سرانجام در سال 1295 قمری،در 90 سالگی در حالیکه در ناز و نعمت در دربار ناصری غوطهور بود از دنیا رفت.
مادام حاج عباس همواره در کنار مهدعلیا بود و او را در تصمیمگیریها یاری میداد. از آن جمله در توطئه قتل امیرکبیر، وی را همراهی کرد و از تلاش نایستاد.