معرفی کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی اثر می می ساموئل

  پنجشنبه، 21 بهمن 1400   زمان مطالعه 2 دقیقه
معرفی کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی اثر می می ساموئل
دختر کوچولو در سبد گلابی نوشته می‌می ساموئل داستانی برای کودکان است که با ترجمه مجید مجیدی در انتشارات فرشته به چاپ رسیده است.

درباره کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی

کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی بازآفرینی شده توسط می می ساموئل قصه ای افسانه ای و معروف درباره دختری است که در یک سبد گلابی پنهان می شود و او را به قصر پادشاه می فرستند. هنگامی که شاهزاده دختر را می بیند، به او دل می بندد اما موانعی برای رسیدن آن دو به هم وجود دارد.

خلاصه کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی

روزی روزگاری، کشاورز فقیری با زن و بچه هایش زندگی می کرد. او خیلی کار می کرد تا زندگی اش را خوب اداره کند. هر سال درخت گلابی کشاورز، فقط چهار سبد میوه می داد. او مجبور بود همان میوه ها را هم به پادشاه حریص بدهد.یک سال، محصول گالبی کشاورز خیلی بد بود و کشاورز فقط توانست سه سبد را پر از گلابی کند. او نگران بود پادشاه او را تنبیه کند. کشاورز از کوچکترین دخترش خواست توی یکی از سبدها برود. بعد روی دخترش را با یک ردیف گلابی پوشاند و این طور به نظر رسید که آن سبد هم پر از گلابی است. کشاورز سبدهایش را به قصر برد. خدمتکار پادشاه، سبدها را گرفت و متوجه حقه او نشد اما....

درباره مترجم کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی

مهدی رضایی متولد ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۲ در تهران است. به طور جدی از سال ۱۳۸۰ فعالیت خود در حوزه ادبیات داستانی را آغاز کرد. آثار داستانی وی انتقادی- اجتماعی است و رگه های طنز تلخ اجتماعی از شاخصه های سبک نگارشی اوست. تابه حال آثارش به زبان های انگلیسی، روسی، کردی و سوئدی ترجمه شده است.

مهدی رضایی

قسمتی از کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی

روز بعد آشپز به انباری رفت. او دو گلابی از سبد برداشت و ناگهان دختری را دید که زیر گلابی ها پنهان شده. زمانی که آشپز، دختر را دید، غافلگیر شد و تعجب کرد.

دختر ساکت بود و چیزی نگفت، چون پدرش به او گفته بود که چیزی نگوید. آشپز تصمیم گرفت او را به عنوان خدمتکار خودش در قصر نگه دارند تا در کارهای آشپزی به او کمک کند. دختر چشم های بنفشی داشت. بنابراین تصمیم گرفتند او را ویولتا صدا بزنند

ویولتا دختر مهربان و زیبایی بود. او یک روز شاهزاده را دید که در حال آبیاری باغ سلطنتی بود. آن ها با هم آشنا شدند.

خدمتکاران کاخ خیلی به ویولتا حسادت می کردند. آن ها به پادشاه گفتند که ویولتا می تواند گنجینه ثروت جادوگران را سرقت کند و برای پادشاه بیاورد. پادشاه حرف آن ها را باور کرد.

پادشاه به ویولتا دستور داد برود و گنجینه جادوگران را برای او بیاورد و فقط زمانی می تواند برگردد که گنجینه را دزدیده باشد و با خودش به قصر پادشاه بیاورد.

شناسنامه کتاب دختر کوچولو در سبد گلابی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها