درباره کتاب سال های دوری
این رمان قدیمی، درامی عاشقانه است که سرگذشت دختری متولد 1325 به نام بانو را در یکی از محله های قدیمی جنوب تهران روایت می کند؛ دختری که عاشق شوهرش می شود اما به دلیل سنت ها و باورهای مردم آن زمان مجبور است به خاطر بچه دار نشدن با هوو کنار بیاید و درد و رنج زیادی را تحمل کند. در نهایت باید توجه داشت که این رمان جذاب و دلنشین طبق عقاید و رسوم همان محل و مردم آن زمان نوشته شده است. این کتاب برای علاقمندان به مطالعه داستان هایی با ژانر عاشقانه، قدیمی و واقعی پیشنهاد می شود.
در بخشی از کتاب سال های دوری می خوانیم:
پرده توری سفید و با دستاش کنار زد و پنجره را باز کرد هوای صبح و پیچش نسیم در لا به لای شاخ و برگ های سر به آسمان سپرده چنارهای باغ و صدای پرندگان سمفونی زیبایی در قلبش می نواخت تا او را به گذشته دور ببرد جایی که: همیشه صبح های زود با صدای رادیو آقا جون مجبور بودند بیدار بشند و کسی دیگه حق خواب نداشت حتی روزهایی که آقا جون نبود. ننه عالم استکان ها رو زیر شیر سماور گوشه اتاق تو کاسه می گرفت و یکی یکی تو نلبکی می ذاشت. آقام صدا زد؛ طوبی، پوران، بانو، بیدار شید تا لنگ ظهر می خوابید سریع از رختخواب بلند شدم دلم می خواست بازم بخوابم ولی کل اهالی این محل و ساختمون ما از صبح زود بیدار می شدند. ننه عالم روسریش و جلو آینه سنجاق زد و اومد تو اتاق و پرده ها رو کنار زد و با غر غر خم شد و لحاف و از روی سه تامون کنار زد و گفت ورپریده ها بلند شید دیگه لنگه ظهر امروز خیلی کار داریم. نگاه کن تو رو خدا دختر گیس بریده فردا عروسیشه هنوز خوابه، طوبی بلند شو خونه شوهرتم می خوای اینقدر بخوابی همه بگن دخترش تنبله فقط بخور و بخواب بلده، طوبی بلند شد و روسریش و کشید رو سرش و گفت: ننه الان که هنوز هوا روشنم نشده کدوم لنگ ظهر بعدشم غلط می کنن که بگن دخترش تنبل مگه قراره که کلفت ببرن! ننه که سرگرم چیدن رختخواب گوشه صندوق خونه بود با غیظ اومد طرف طوبی یه لگد زد تو پای طوبی و گفت: شوهرت دادم زبون دراز بشی بری جنگ با قوم شوهر، آبروی آقات و تو درو همساده ببری.
بعد رفتن مهمونا ننه تموم وسایل پذیرایی سریع گذاشت تو صندوقچه و قفلش کرد و گفت: دیگه مهموندار شدیم نمی خوام جلو قوم یدی کم بیارم برن بگن طوبی خونه آقاش چیزی نخورده ندیده..
از حرفای ننه خسته بودم آخه یدی بی قواره چی داشت که بخواد ادعاشم بشه سریع رختخواب پهن کردم و اینقدر ازم کار کشیده بود که تا چشمام و بستم خواب رفتم ...
چند ماهی از عروسی طوبی می گذشت و طوبی حامله بود، ننه هم همش مشغول دوخت دوز سیسمونی بود. غلام از اجباری اومده بود مرخصی و قرار بود ننه عالم و آقام برن خواستگاری راحله دختر زیور خانم، غلام از وقتی که اومده بود مهربون شده بود وخوشحال بود می رفت و می اومد شیرینی پنجره ای می خرید و لپای ننه عالم و ماچ می کرد. فقط من و پوران بودیم که از آمدن راحله به این خونه می ترسیدیم خیلی موزی بود و همیشه بقیه دخترا رو از خودش پایین تر می دید یه آدامس می نداخت گوشه دهنش و با ناز و ادا برای پسرا عشوه می اومد با اینکه در اون زمان سیزده سالم بود ولی از رفتارهای راحله چندشم میشد، بالاخره غلام با راحله نامزد کرد ولی به اصرار زیور خانم صیغه محرمیت خونده شد تا سربازی غلام که تموم شد ازدواج کنن و تحمل راحله تا سال بعدش یه عذاب و بلابود ننه اما خوشحال بود و مدام اسفند دود می کرد می گفت: الان همساده ها چشمون می کنن.
چند ماه بعد از نامزدی غلام بود که پوران هم برای اکبر نامزد کردن و طلعت خانم یه جشن خیلی خوب براشون گرفت و کلی هدیه و کادو برای پوران خریدن و این رفتار طلعت باعث حسادت بیشتر طوبی و راحله شده بود و راحله هر روز می اومد تو ایوان و می گفت: ننه ام همش میگه انگار تو زن بیوه بودی یا ترشیده که برات یه جشنم نگرفتن و اینقدر گفت و گفت تا بالاخره ننه دفعه بعد که غلام اومد یه جشن براشون گرفت اما حسادت زیور و راحله به پوران تمومی نداشت و هر روز خواسته های جدیدی داشتن در همین شرایط بود که طوبی هم زایمان کرد و بر خلاف تصورات ننه عالم و خانم آغا بچه دختر بود فقط آقام خوشحال بود طوبی که ریز ریز گریه می کرد و می گفت ننه، خانم آغا هر روز میگه این همه دادم خورد و استراحت کرد آخرشم دختر زاییده تمام کارهای خونه افتاده رو دوش من یدی هم میگه فعلا نمی تونم برات خونه جدا بگیرم. ننه فقط می گفت عیب نداره تو هم دست به کار شو یکی دیگه بیار براشون دومی پسره اینقدر با ملوک خانم و زن های دیگه تو گوش طوبی حرف زدن تا طوبی چند ماه بعد دوباره حامله شد. بخاطر خرج جهاز پوران و عروسی غلام آقا جانم بیشتر کار می کرد و دیرتر می اومد خونه منم که تنها بچه خانواده بودم که ننه عالم راضی شده بود مدرسه برم مشغول درس و مشق بودم هر چند ننه هربار که می دید کتاب دستمه می گفت: اینقدر بخون تا این یذره پرده آبروتم بریزه...
شناسنامه کتاب سال های دوری
- نویسنده: مرضیه احمد یاری
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر ندای الهی
- تعداد صفحات: 608
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.