معرفی رمان سلوک اثر محمود دولت آبادى

  جمعه، 27 فروردین 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی رمان سلوک اثر محمود دولت آبادى
کتاب سلوک رمانی از محمود دولت آبادى است که بین سالهاى ٧٧ تا ٨١ نگاشته شده است.

درباره کتاب

از آنجایی که این کتاب در دهه هفتاد شمسی نوشته شده است و به مسائلی می پردازد که چند سالی است در دنیای امروزی مان با آن مواجه می شویم، به همین دلیل جلوتر از زمان خود نوشته شده است. شاید همین مسئله و تازگی و در عین حال گیرایی قلم محمود دولت آبادی این اثر را پرفروش ترین کتاب سال نشر چشمه در سال ۱۳۸۱ ساخت.

سبک روایتی کتاب به شیوه معمول دولت آبادی سیال و غیر خطی است و همزمان داستان را از چند جهت و با نقطه اتصالی جلو می برد. این سیال بودن در فکر و اندیشه و حتی خاطره گویی های داستان هویداست.

دولت آبادی در این اثر به دنبال ساختن قهرمان نبوده، به همین جهت از چند راوی استفاده کرده است؛ گاه روایت داستان به دوش قیاس است و گاه مهتاب و در قسمت هایی از کتاب، دانای کل! تغییر راوی گاهی اوقات این احساس را به شما می دهد که میان شخصیت های مختلف داستان پرسه می زنید؛ همین حال و هوای نامعلوم، مکان های نامعلوم، شناخت های سطحی از شخصیت های داستان و تغییر راوی است که به خوبی خواننده را به قیس و هذیان های او راه می دهد.

این حالت توهمی داستان می تواند شباهت هایی با داستان تسلی ناپذیر ایشی گورو و از جهت نوع ارتباط بین عاشق و معشوق به شب های روشن داستایوفسکی داشته باشد. این اثر همچنین می تواند به مذاق کسانی که رمان پیکر فرهاد نوشته عباس معروفی را دوست داشته اند، بسیار خوش بیاید.

خلاصه داستان

داستان این کتاب عاشقانه که زمینه فرهنگی شرقی را در خود دارد، روایت عشقی بین «قیس» و «مهتاب» با ۱۷ سال اختلاف سنی را بیان می کند.

قیس که نامش یادآور «قیس ملوح» یا همان مجنون ِ لیلی است، دلباخته دختری به نام مهتاب می شود که ۱۷ سال از او کوچک تر است. این عشق که آتشش مهتاب را هم گرفتار خود کرده است، حسادت بسیاری از جمله خواهران مهتاب را برمی انگیزاند. قیس به عنوان نمادی از مرد شرقی با افکار سنتی و البته گرفتار به نوعی خودشیفتگی، به خاطر عشق دیوانه واری که به او دارد، مهتاب را مایملک خود می داند و هیچ تغییر اراده ای از سمت او را تعریف شده نمی داند.

درباره نویسنده

محمود دولت آبادی، زاده ی 10 مرداد 1319، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس برجسته ی ایرانی است.دولت آبادی در روستای دولت آباد سبزوار متولد شد. او پس از پایان تحصیلات ادلیه در روستا، به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگونی روی آورد. دولت آبادی سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. او در سال 1338 به تهران نقل مکان کرد و یک سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. دولت آبادی از ابتدای دهه چهل خورشیدی در کلاس های نمایشی شرکت کرد و بازیگر نمایش شد.

قسمتی از کتاب

مگر انسان مى تواند نابود شدن خودش را از بیرون بنگرد و فرو ریختن هاى نامرئى روح خود را تشخیص بدهد؟

آدمى هرگز روح خود را از نگاه خود پنهان نمى دارد اگر با خویش در ریا نیاشد؛ و انسان مگر چند چشم محرم مى شناسد تا بتواند دل_باطن خود را در پرتو نگاه ها وابدارد بى هیچ پرهیز و گریز؟

انسان در مسیر عمر خود مگر چندبار مى تواند به دوستانى بربخورد که از میان آنها همزبانى بیاید؟

عشق؟! شکفتن و روییدن و لحظه اى کشف شدن. نه، پیش از لحظه؛چندان که مى توانم به یاد بیاورمش، گل به گونه ى آدمیزاد! زبان بند مى آید و کام و زبان خشک مى ماند و اندرونِ تن کوره اى ست که مى سوزد و مى سوزد بى قرار و بى آرام، اما خاموش و گویى در سکونى ابدى. هیچ حرکتى نه ، نه نیز کمترین جنبه اى. عشق در آن میانه چه شلنگ انداز ترقّصى خوش را به جولان در آمده است.

شناسنامه کتاب

نویسنده: محمود دولت آبادی

ناشر: چشمه

تعداد صفحات: 212


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها