به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، آیتالله سید جعفر شبیری زنجانی متولد سال 1316 در شهر مقدس قم است. پدرش مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی سالها در حرم حضرت معصومه و مدرسه فیضیه قم نماز جماعت برگزار میکرد و اکنون برادر بزرگترش آیتالله سید موسی شبیری زنجانی بهجای پدر امام جماعت نماز مغرب و عشا در حرم حضرت معصومه و نماز ظهر و عصر در مدرسه فیضیهٔ قم است.
آیتالله سید جعفر شبیری مدارج علمی را در محضر پدر و سایر اساتید آن زمان همچون مرحوم امام، آیتالله مستنبط و سایر مراجع فراگرفت اما درباره عدم شرکت در درس آیتالله بروجردی عذری داشت که او را به جلسات درس حاج شیخ مرتضی حائری کشاند و از این رهگذر ، توفیق مصاحبت چندساله با رهبر انقلاب پیدا کرد.
نخستین آشنایی شما با آیتالله خامنهای به چه زمانی بر میگردد؟
به سال 1335. آن زمانی ایشان در مشهد بودند. تابستان سال 1335 با مرحوم آقای عباس غلهزاری که مدیر دبستان قائم در تهران بود و از یاران نواب صفوی به حساب میآمد به مشهد رفتیم که در آنجا آقای عبدخدایی واسطه بین دوستی ما با رهبر معظم انقلاب شد. دیدار من و آقای غلهزاری را با ایشان ترتیب دادند که فعالیتهای مشترکمان را از همان سال شروع کردیم.
آن ایام، نواب صفوی تازه شهید شده بود و در مشهد میخواستند سینماها را در ماه محرم تعطیل نکنند. قبل از آن محرم و صفر و ماه رمضان و شبهای شهادت ائمه، تمام سینماها تعطیل میشد؛ یعنی شب شهادت هر یک از ائمه (ع) کافی بود که یکی از فداییان اسلام مشهد تلفن میکرد به سینما و این موضوع را اطلاع میداد و آنها ترتیب اثر میدادند، ولی بعد از شهادت نواب دیگر این قدرت فداییان از بین رفت. آن سال میخواستند سینماها را باز کنند که فعالیتهای ما باعث شد تا هفده محرم تعطیل کنند، اما از هفدهم به بعد دیگر فهمیدند ما چند نفر بیشتر نیستیم. استاندار خراسان - که پیش از این استاندار فارس بود و با وجود اینکه استاندار شجاعی هم بود و پیش از آن سران عشایر فارس را سرکوب کرده بود- در ابتدا وحشت میکرد و خیال میکرد ما چندهزار نفر جمعیت جدی و آمادهایم و معمولاً روی میزش هم اسلحه میگذاشت. به هر حال از همان زمان آشنایی ما با آقا و فعالیت مشترکمان شروع شد.
برخی افراد در دوران جوانی سیر و سلوک را آغاز میکنند. آیا حضرت آقا نیز سیر و سلوک را از دوران جوانی آغاز کرده بودند؟
آقای خامنهای هفده ساله بودند که من با ایشان آشنا شدم. یادم میآید که ایشان دعای کمیل را از حفظ داشتند، هفتهای یکی دو شب زیارت مشرف میشدند که ما نیز با ایشان به حرم میرفتیم. من خیلی از زیارت خواندن ایشان خوشم میآمد و تنها سالی که دهه اول محرم، من تمام ده روز را زیارت عاشورا بهطور مرتب خواندم، سال 1335 بود که من در مشهد بودم. هر روز میرفتیم بالای پشت بام مدرسه نواب - آنجا گنبد حرم حضرت رضا (ع) پیدا بود- اول زیارت عاشورا میخواندیم، بعد که تمام میشد میرفتیم روضه؛ روضههایی که معمولاً مقدسین مشهد و آنهایی که روحیه انقلابی داشتند. با علمایی که تماس میگرفتیم در خدمت ایشان بودیم و خدمت مرحوم آیتالله آقای سیدیونس اردبیلی و یا بعدها خدمت مرحوم آیتالله میلانی و آیتالله قمی میرفتیم. برادرم ـ آیتالله موسی شبیری زنجانی ـ به رهبر انقلاب گفت: برادرم نخست به قصد زیارت شما به مشهد میآید و ضمناً به زیارت امام رضا هم میرود!
ایشان از زمان جوانی خودسازی را شروع کرده بودند. زمانی هم که رهبر شدند نیز بسیار مراقب بودند مبادا جاه و جلال مقام حجاب نشود و خودشان را گم کنند. خیلیها نمیتوانند زندگی ساده ایشان را باور کنند.
چند ماه پیش به ایشان عرض کردم، خدا به ما خیلی نعمت داده، نمیدانم کدام یک از نعمات خداوند را شاکر باشیم، چون یکی از نعمتهای خدا بر ما آقازادههای شما هستند که ما در دنیا میتوانیم به آنها افتخار کنیم که رهبر ما کسی است که نه تنها خودش اهل سوءاستفاده نیست، فرزندانش هم در کنار ایشان از هیچ امکانات مملکتی استفاده نمیکنند. آقا فرمودند دعا کنید تا ثابت قدم بمانند. بسیار سخت است که آدم در حالیکه میتواند از بسیاری نعمتها استفاده کند، زندگی معمولی داشته باشد.
فرزندان آقا معمولاً از وامهای صندوقهای کوچک استفاده میکنند. زمانی که من آقامصطفی را دیدم و به او گفتم شیطان همیشه در کمین انسان است و آدم همواره از خودش مراقبت میکند هر چند تعریف و تمجید از شخصی در حضور خود خیانت محسوب میشود چون تملق شخص را به اشتباه میاندازد، اما من به دلیلی میخواهم از شما تعریف کنم و ماجرایی را که خدمت رهبری عرض کردم به او گفتم.
5 ماه پیش