به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از روزیاتو، هادی چوپان ورزشکاری است که به خاطر گذشته سخت و تلاش های بی وقفه اش شناخته می شود، کسی که در سال های گذشته نیز توانسته بود رتبه های بالای مستر المپیا را کسب کند اما امسال توانست در حضور بزرگانی مانند بگ رامی مصری و براندون کوری به مقام قهرمانی مستر المپیا دست یابد.
هادی چوپان چند سال پیش در یکی از برنامه های «فرمول یک» به میزبانی علی ضیاء حضور یافته و جزییاتی جالب و جدید در مورد زندگی و تجربیات خود را مطرح کرده بود. هادی چوپان در اولین حضورش در مهم ترین رقابت دنیا در سال ۲۰۱۹ در یک رقابت نزدیک و با شکست نفراتی، چون دکستر جکسون، رونی وینکلار و… بعد از براندون کوری و ویلیام بوناک مقام سومی دسته سنگین وزن مستر المپیا را به دست آورده بود.
هادی چوپان در برنامه فرمول یک در مورد ورود خود به عرصه پرورش اندام و سختی هایی که در این عرصه متحمل شده چنین گفت: «وقتی اسم یک ایرانی می آید همه دنیا از اراده اش می ترسند. ما ایرانی ها همه استعدادهای دنیا را تجربه کرده ایم. زمانی که نوجوان بودم در سن ۱۵، ۱۶ سالگی این ورزش را شروع کردم و همزمان گچ کاری می کردم. گذشته من گذشته یک خانواده ثروتمند نبوده است. خانواده فقیری داشتم. ۶ برادر بودیم و یک خواهر. یک خانه اجاره ای و یک اتاق کوچک و یک پدر زحمت کش که نمی توانست خواسته های همه ما را تامین کند. همه بچه های دانش آموزش را تامین کند».
گرگ ایرانی دنیای پرورش اندام در مورد تجربه های تلخش در دوران کودکی نیز به علی ضیاء چنین گفت: « بچه که بودم آرزوی دوچرخه و کیف مدرسه داشتم. کتاب هایم را با کش می بستم و به مدرسه می رفتم. گذشته جلوی چشم هایم است و هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم. گذشته من فقط زجر بود. پدرم خسته و خرد از سرکار می آمد. وقتی به او می گفتی فلان چیز را می خواهم به او فشار می آمد. خانواده ای ۹ نفره بودیم. با حقوقی که می گرفت نمی توانست همه ما را راه بیاندازد و خواسته های همه ما را برآورده کند. این بود که از برادرهای بزرگم تا کوچک ترها یکی یکی از مدرسه دست کشیدیم و به سراغ کار رفتیم».
قهرمان پرورش اندام ایران و جهان در مورد اینکه از نوجوانی کارگری می کرده و مشکلات مالی مهم ترین دغدغه او بوده نیز تصریح می کند: «برادر بزرگم شروع به کار گچ کاری کرد و اوستای گچ کاری بود . برادر دومم هم همینطور و من هم بعد از مدتی دیدم رسیدن به خواسته هایم دارد عقب می افتد. می دیدم جوانی ۱۸ سالش است و موتور دارد و من هنوز دوچرخه هم ندارم. گفتم درس به چه درد می خورد؟ رفتم و شاگرد برادرم شدم. دو سال شاگردی کردم. آن زمان ۷ صبح تا ۷ شب در سرما و گرما کار می کردم و حقوقم ۱۲۰۰ تومان بود. آخرین حقوقی که در کارگری گرفتم ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بود. بعد خودم استاد شدم. تا ساعت ۷ سرکار بودم و بعد به باشگاه می رفتم. باشگاه خیلی قدیمی به نام پارس می رفتم».
او در ادامه صحبت هایش در این مورد افزود: «مربی اش آقای اوجی بود. وقتی می رفتم می گفت چرا لباس هایت اینقدر خاکی است. گفتم آقا همین است اجازه بدهید تمرین کنم. بزرگواری کرد و من را به باشگاه راه داد و شهریه باشگاه را با من کمتر حساب کرد. لباس تمرینی نداشتم. یکبار آمد و گوشم را گرفت و گفت چرا با شورت معمولی تمرین می کنی. گفتم لباس و شلوار ندارم. فردای آن روز دیدم برایم شلوار ورزشی گرفته است و گفت با این تمرین کن. مدتی گذشت و دید من دارم عضلانی می شوم. گفت می خواهی مسابقه بدهی. گفتم آقا من پولم کجاست که بخواهم مسابقه بدهم. گفت همینطوری مسابقه بده و عضلاتت را نشان بده. رفتم و همان اول هنوز فیگور نگرفته داور گفت بیا پایین، چه می کنی. اصلا فیگور نگرفته بودم. آنجا مثل ۱ بین ۹ و ۱۰ بودم! بعد دیدم سه هزار نفر تماشاچی نگاه می کنند و سرم را پایین انداختم و از روی سکو پایین رفتم. خیلی خرد شدم. درآمدی نداشتم که مکمل بگیرم و بخورم. بالاترین حقوقم ۱۵ هزار تومان بود».
هادی چوپان در مورد تجربه خود بعد از اولین قهرمانی جهان و بازگشتش به شیراز چنین می گوید: «قهرمان جهان شدم و وقتی به شیراز رفتم کسی منتظرم نبود. صبحش رفتم سرساختمان سرکار و در آپارتمان صاحبکارم برایم یک بنر یک در یک زده بود که قهرمان جهان شدنت را تبریک می گویم. من تا سال ۲۰۱۵ پنج سال عضو ثابت تیم ملی بودم. در این پنج سال یک نقره و چهار طلای جهان داشتم. یک طلا و یک قهرمان قهرمانان آسیا داشتم اما گچ کاری می کردم. از شیراز تا تهران را با اتوبوس آمدم. بلیط هواپیما ۱۶۰ هزار تومان بود و بلیط اتوبوس ۳۰ هزار تومان بود و به نفعم بود با اتوبوس می آمدم و می رفتم».
چوپان در مورد ماشینی که سوار می شود و واکنش مردم چنین گفت: «قهرمان جهان شدم و عضو تیم ملی بودم اما کسی حمایتم نمی کرد. فکر کنم قهرمانی ورزش ما با بقیه رشته ها فرق می کرد یا شاید گروه خونی ما به آنها نمی خورد! در این پنج سالی که در تیم ملی بودم هیچ گونه حمایتی از من نشد. من الان قهرمان حرفه ای هستم. اولین مدال تاریخ پرورش اندام را آورده ام و سوار پژو پارس می شوم. در خیابان جلویم را می گیرند و می گویند قهرمان جهان هستی و ماشینت این است؟ می گویم مهم نیست ماشین زیرپایم چه مدلی است. مهم شخصیتی است که پشت آن ماشین می نشیند».
هادی چوپان می گوید که هزینه های قهرمانی در رشته پرورش اندام بسیار بالاست و این موضوع به مهم ترین مشکل او تبدیل شده است: «وقتی قهرمان هستی به هر حال هزینه هایی داری. الان ۶ و نیم میلیون هر ماه قسط می دهم. پول پیش باشگاهم قسطی است. بعضی ها می گویند اسپانسر دارد. مگر اسپانسرها چقدر می دهند؟ قهرمان های کشورهای دیگر اسپانسر غذا، پوشاک و حتی زیورآلات و امکان تبلیغات دارند. ولی ما اینجا دستمان کوتاه است. در کشورهای دیگر می توانستم تبلیغات ماشین یا پوشاک بگیریم و حداقل ماهی ۲۵ هزار دلار دریافت کنم. اما اینجا اگر بخواهم مثلا دو هزار دلار بگیرم تا مالیات هایش کم شود و به دستم برسد چیزی باقی نمی ماند. روزی یک میلیون خرج می کنم. روزی حداقل سه کیلو مرغ می خورم. هشت وعده غذا باید بخورم و…».
قهرمان ایرانی پرورش اندام جهان در مورد پیشنهادهای بازیگری به خود نیز چنین گفته است: «در فیلم ها به من چندبار بازی در فیلم ها پیشنهاد شد که بیا بادیگارد شو. بیا نقش منفی بازی کن. من شخصیت مثبتی دارم. چرا باید در نقش منفی بازی کنم؟ اگر ورزشکارهای پرورش اندام یک نقطه منفی داشته باشند این است که در فیلم ها منفی نشان داده می شوند. یا قاتل هستند یا بادیگارد خلافکارها هستند. خیلی ما را بد نشان می دهند. ما در خیابان و در جامعه باید خیلی مراقب رفتارهایمان باشیم. کوچک ترین کار بدی نمی توانیم بکنیم. در خیابان حتی نمی توانیم ساندویچ بخوریم. اما در فیلم ها واقعا ما را بد نشان می دهند».
مدیر برنامه های هادی چوپان که همراه وی در برنامه فرمول یک حضور یافته بود نیز در مورد هیکل وی چنین گفت: «همیشه این مشکل را در خرید لباس داریم که یقه هایشان بسته نمی شود. باید سایز بزرگ بگیریم. لباس خیلی سخت برایشان پیدا می شود و اگر کت و شلوار بخواهد بپوشد باید برایش بدوزند. وقتی می خواهیم به مسافرت های ورزشی برویم در هواپیما، در سفرهای اول که کنار آقای چوپان می نشستم می دیدم نمی توانم نفس بکشم. یک طرفم پنجره بود و یک طرفم آقای چوپان. در سفرهای بعدی می گفتم جایم را عوض کنید. بعد می گفتم بیچاره کسی که کنار آقای چوپان نشسته است!».
چوپان در مورد تهمت آمپولی بودن به قهرمانان پرورش اندام نیز چنین اظهارنظر کرد: «مصاحبه ای انجام دادم و گفتم هر شخصی چنین فکری می کند من ۱۲ ماه هزینه تمام داروها و کل غذایش را می دهم. هر چی از آمپول و مکمل و غذا بخواهد به او می دهم. هر چیزی که اسم آورد. اگر توانست عضله اش را پرورش بدهد. باید در اسکات ۳۶۰ کیلو حداقل ۱۰ بار بنشینی و بلند شوی. باید روزی حداقل ۱۰ تن آهن جا به جا کنی. من دمبل ۷۵ کیلیویی کار می کنم. فیلم تمرین هایم موجود است و می توانید ببینید. این حرف ها مثل تهمت است».
گرگ ایرانی در ادامه افزود: «قدیم ها کسی سرما می خورد به عطاری می رفت و طبیب برایش دارو می نوشت. امروز برایش پنی سیلین می نویسند. این هم آمپول است. امروز علم پیشرفت کرده است. هر کسی با علم پیش می رود. مثل قدیم نیست که چنین تفکری داشته باشی. اینطور نیست که فقط در پرورش اندام از استروئید استفاده می شود. دونده ای که بگوید مکمل نخوردم شاید دروغ بگوید. امروز باید همه پاک باشیم. همه ورزش کاران نیاز به کالری دارند و مکمل مصرف می کنند. فقط ما خریدار مکمل ها نیستیم. خیلی از قهرمان ها را به چشمم دیده ام. نمی شود در مورد همه قضاوت کنی. دیگر کسی ۶ کیلو مرغ نمی خورد تا پروتئین بدنش را تامین کند. امروز پروتئین در داروخانه ها است. نمی شود هر روز کیفی از غذا و میوه با خودت ببری. قرص مولتی ویتامین می خوری و نیاز بدنت را تامین می کنی. امروز در کرونا همه ورزشکاران از ترس این ویروس مکمل مصرف می کنند تا بدنشان قوی شود. اینکه به بدن ساز تهمت بزنند و بگویند آمپولی هستی خیلی بد است. برای کار روی یک عضله فقط باید یک سال زحمت بکشی. اگر بخواهی بدنت را بسازی بیست سال زمان می برد».
هادی چوپان در پایان برنامه فرمول یک در مورد علاقه اش به ایران به علی ضیاء چنین گفت: « ایران را از جانم بیشتر دوست دارم. خدا عمری داده است تا برای مملکتم تلاش کنم. مگر می شود فرزندی که به دنیا می آید مادرش را دوست نداشته باشد. حتی اگر روزی چندبار مادر بچه را کتک بزند، باز مادر است. شب که می شود باید چادرش را ببوسی. وطن مادر ما است. اگر روزی ۱۰ بار هم در داخل کشور زمین بخوریم باید بلند شویم و خاکش را ببوسیم. اگر کسی توانست مادرش را ترک کند من هم می توانم وطنم را ترک کنم. همه زندگی من در ایران است. یک روز اگر با رفقا و خانواده نباشم و بوی نم بارانی را که در این خاک می زند حس نکنم نمی توانم زندگی کنم».
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش
2 سال پیش