تفاوت های مرگ مغزی و کما
وضعیت کما با مرگ مغزی بسیار متفاوت است به گونه ای که فردی که به کما رفته، می تواند دوباره به زندگی عادی خود بازگردد؛ البته این وضعیت را باید متخصصان مغز و اعصاب تأیید کنند، به طوری که اگر مغز هنوز زنده باشد، فرد دچار کما شده و احتمال برگشت آن حتی بعد از مدت طولانی و گذشت چندین سال هم وجود دارد، زیرا بیمار خودش به صورت طبیعی نفس می کشد و فقط مغز برای مدتی هوشیاری ندارد اما عمق مغز زنده است.
در مرگ مغزی، فرد به صورت طبیعی نفس نمی کشد و تنفس خود را از طریق دستگاه انجام می دهد که با قطع کردن دستگاه، می میرد بنابراین زنده ماندن نباتی فرد دچار مرگ مغزی، به دستگاه وابسته است زیرا تنفس وابسته به مغز است، اما قلب با مغز تفاوت دارد.
اگر مغز فردی بمیرد، قلب فعالیت دارد، البته به شرطی که اکسیژن از طریق دستگاه به فرد برسد و در صورت قطع دستگاه فرد می میرد، اما باز هم با وجود دستگاه نمی توان مدت زیادی چنین افرادی را زنده نگه داشت.
مرگ مغزی
در مرگ مغزی، خون رسانی و همچنین اکسیژن رسانی به مغز متوقف می شود و این عضو از بدن کارکرد خود را از دست داده و دچار تخریب غیرقابل برگشت می شود هرچند پس از این عارضه اعضای دیگر بدن، ازجمله قلب، کبد و کلیه ها به وسیله دستگاه های کمکی می توانند به فعالیت حیاتی خود ادامه دهند، اما این روند زیاد به طول نمی انجامد و اگر بیمار از این دستگاه ها جدا شود، زندگی مصنوعی او متوقف خواهد شد.پس از وقوع مرگ مغزی در فرد، هیچ گونه احساس دردی وجود ندارد و بیمار قادر به صحبت کردن، دیدن و حتی پاسخ به تحریکات خارجی نیست. در جریان مرگ مغزی اعضای دیگر بدن مانند قلب، کلیه ها یا کبد تا مدتی زنده و قابل پیوند هستند و این ارگان ها درصورت اقدام بموقع می توانند در بدن شخص دیگری به وسیله پیوند اعضا استفاده شوند. با این حال، تخریب اعضای بدن به فاصله کمی پس از مرگ مغزی شروع می شود و به همین علت است که فرآیند پیوند اعضا باید هرچه زودتر انجام شود.
علل مرگ مغزی
تصادفات رانندگی، وارد آمدن ضربه شدید به سر، سقوط از ارتفاع، خونریزی های داخلی مغز، سکته مغزی و مسمومیت های شدید از علل مهم مرگ مغزی به شمار می روند.
دکتر صدرالاسلامی می گوید: آسیب های شدید بافتی که به علل مختلف به مغز وارد می شود، در نهایت منجر به تورم بافتی شده و از آنجا که مغز در فضای بسته بین استخوان های جمجمه قرار گرفته و امکان افزایش حجم ندارد، بنابراین این تورم بافتی به قسمت های پایین تر مغز (ساقه مغز) فشار وارده کرده و باعث فتق مغزی و مختل شدن گردش خون به مغز می شود که این خود در نهایت اکسیژن رسانی را مختل و کم می کند و سرانجام موجب مرگ مغزی می شود.
تشخیص مرگ مغزی
در کشورهای مختلف، معیارهای گوناگونی برای اعلام مرگ مغزی وجود دارد، اما اساس این اعلام، بررسی نشانه های بالینی فقدان کامل اعمال مغز است.
هرچند قرار گرفتن فرد در حالت کمای عمیق، عدم پاسخ به تحریکات دردناک، قطع کامل تنفس و نبود هیچ نشانه ای از باز کردن چشم ها یا حرکات در سر و تنه از علائم مرگ مغزی هستند، اما با توجه به اهمیت این مساله، در اغلب موارد برای اثبات عدم فعالیت مغز نوار مغزی گرفته و حتی آنژیوگرافی از رگ های مغزی انجام می شود.
به دلیل اهمیت این موضوع، علاوه بر تمامی موارد گفته شده لازم است یک دوره زمانی نیز بر بیمار بگذرد (مدت نظارت) تا در طول این دوره، بررسی مداوم بیمار توسط تیم پزشکی، عدم تغییر در معیارهای بالینی را به اثبات برساند و بتوان مرگ مغزی را اعلام کرد. البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که اعلام مرگ مغزی در کودکان و افرادی که داروهای آرامبخش قوی و بیهوش کننده مصرف کرده یا مبتلا به بیماری هایی چون کم کاری شدید تیروئید و حتی سرمازدگی شدید ـ که باعث رکود و توقف فعالیت ساقه مغز می گردد ـ شده اند، تابع شرایط دیگری است.
کما چیست؟
در حالت کما شانس بهبود برای برخی بیماران وجود دارد، در صورتی که در مرگ مغزی بهبود بیمار غیرممکن و مرگ وی ظرف چند روز حتمی است. دکتر صدرالاسلامی با بیان این که کما یک نوع اختلال در کارکرد مغز بوده که در آن شخص ـ مشابه مرگ مغزی به دلیل کمبود خون و اکسیژن رسانی به مغز ـ دچار کاهش شدید سطح هوشیاری می شود و به هیچ یک از تحریکات پیرامونش پاسخ نمی دهد، می گوید: در حالت کما شخص ممکن است برای مدت طولانی زنده بماند و زندگی نباتی پیدا کند و حتی افرادی که به کما رفته اند در صورت سالم بودن ساقه مغز، در اغلب موارد به تنفس غیرارادی خود ادامه داده و ضربان قلب منظمی نیز دارند. هوشیاری بیماران در حالت کما بسته به میزان پاسخ آنها به محرک های گوناگون درجه بندی می شود.
تشخیص کما
زندگی نباتی، با مرگ مغزی کاملا متفاوت است. این وضعیت تقریبا همیشه در پی کما رخ می دهد. با اینکه شخص بیدار بنظر می رسد ( چشمانش باز است ) و دارای یک سری حرکات غیر ارادی اعضای خویش است، هیچ عملکرد ذهنی و شناختی ندارد. این ها در واقع بیمارانی هستند که بدنبال آسیب شدید مغزی، برای سالهای متمادی زنده می مانند و به نظر هوشیارند، بدون اینکه بتوانند با محیط اطراف خود ارتباطی برقرار کنند.
سخن پایانی
فردی که دچار مرگ مغزی شده، مانند کسی است که در خوابی عمیقی فرو رفته است. ریه هایش به کمک دستگاه تنفس مصنوعی ( ونتیلاتور ) از هوا پر می شوند، قلبش به سبب اکسیژن رسانی دارای ضربان است و حتی پوست او گرم و برنگ صورتی می باشد.امکان بهبودی و بازگشت بیمار مرگ مغزی به هیچ عنوان وجود ندارد به همین خاطر تخریب اعضای بدن به فاصله کمی پس از مرگ مغزی شروع می شود و به همین علت است که فرآیند پیوند اعضا باید هرچه زودتر انجام شود.