اکثر مردم گل شقایق را نمادی از عشقی واقعی و شورانگیز می دانند و او را گل همیشه عاشق می نامند. علت نام گذاری این گل به عنوان گل همیشه عاشق به داستان عاشق و معشوقی مربوط می شود که فرد عاشق برای درمان بیماری معشوقش تمام بیابان را به دنبال ریشه گل شقایق می گردد؛ سپس از خون سینه خود به این گل تشنه می دهد تا جلوی خشک شدن ریشه اش را بگیرد. در ادامه چند شعر گل شقایق، متن و جمله زیبا در وصف این گل داغ دار آورده ایم.با ما همراه باشید.
زیباترین متن احساسی و عاشقانه با مضمونگل شقایق
ای کاش……
دلم پنجره ای دیگر داشت،
ای کاش….
دلم فقط شقایق می کاشت،
ای کاش….
کسی می آمد و غم ها را از قلب اهالی زمین برمی داشت!
بهار برای داشتنت به خود می بالد شقایق…..
و من چه کودکانه در میان گل برگ های سرخ تو شاد می شوم!
آری، تا شقایق هست زندگی باید کرد!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من به آواز شقایق و به پویایی رود…..
و به آهنگ غزل های نسیم……
من به سرسبزی آیینه……
به سر خستی سنگ…..
و به نوری که مرا می شکفد در ظلمت، خوب می اندیشم!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
من هنوز به شقایق ها ایمان دارم…
به سرخی عشق….
به سبزی صداقت…..
به ریشه های چسبنده در خاک،
به ریشه داشتن ایمان دارم!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کوچک های قرمز فارغ از عمر کوتاهشان، شاداب و سر مست در دست باد می رقصند!
شاید زندگی کوتاه باشد، به کوتاهی عمر شقایق!
اما تا شقایق هست زندگی باید کرد…
دستم که به دوست داشتنت نمی رسد،
کاش قاصدکی باشم رها…..در دشت شقایق ها
تا آرام و رقصان کنار گوشت زمزمه کنم”دوستت دارم”
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شقایق تا تو را دیده، چه غنچه کرده لب ها را، چه حرصی می خورم می بینم این فرصت طلب ها را!
گل شقایق بوسه داغ تابستان بر زمین است…..
بوسه ای که تنها به زمین تعلق دارد!
بوسه ای که در دست های ما رنگ می بازد و می ریزد…
صد ها بار، صد ها شقایق را لمس می کنم اما هرگز آن ها را نخواهم چید!!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شقایق سرخ،
رخت سرشار از عشقیست شور انگیز….
دلت داغ دار هجران یار، چون من در آرزویی،
در آرزوی دیدار، در آرزوی دیدار آن یار!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سیاهی چشمانت …
سرخی لب هایت …
لطافت دستانت …
آری تو همانند شقایقی هستی که عشق ورزیدن به آن و لمس کردنش ممنوع شده!
و من همچنان در آرزویی محال، رویای داشتنت را دارم و چیدنت را…!
شقایق، منجی عشق ..
و تنها پرنده ایست که با باد به پرواز درمی آید..
پس، چرا قبل از تو، من پرواز نکردم؟!!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد!
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت!
چه شقایق باشی…
چه گل پیچک و یاس زندگی باید کرد
زندگی اجباریست…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تنها با بوسه ها و شقایق های قرمز،
با تاج های خیس از باران،
با دیدن اسب های خاکستری و سگ های زرد،
می توانم تو را دوست داشته باشم.
تنها با امواج پشت سرم،
میان انفجار های خسته کننده ی سنگ های آهکی و آب های بازتاب دهنده،
با شنا کردن برخلاف گورستان هایی که در رودخانه های خاصی جریان دارند،
با مراتع غرق شده در سیل غم،
با سنگ قبر های گچین،
با شنا کردن در قلب های غرق شده
و لیست های گم شده از کودکان دفن نشده
می توانم تو را دوست داشته باشم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مادامی که همچون گل شقایق وحشی،
ریشه در خاک های زندگی داری و نفس می کشی،
در مسیر زندگی به پیش برو، هر چند قدم هایت آهسته … هر چند مسیرت دشوار!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن که عاشق بود،
از این دشت گذر کرد و راز دل با این جا گفت
دشت تاب اندوه عاشق نیاورد
و شقایق رویانید تا نشانی از عشق و اندوه عاشق باشد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شقایق، تو دلی پر درد داری…
تو حیرانی، مبتلایی، ز نیرنگ جهان بیزار
سر گردان در دشتی اما باز سرود عشق می خوانی!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در کنار تو
در کوچه چهار فصل سال ناگهان گل دادند!
نرگسى در چشمان تو…
گل سرخى بر لبان تو….
شقایق بر گیسوان تو….
اقاقیایى در دستان تو…..
و من در پیشگاه تو سکوت کردم ….!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر جا شهیدی بر خون می غلتد،
شقایقی می روید!
تا پیام عشق را به آسمان ها برساند…
که خون قهرمانان هرگز پایمال نخواهد شد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق
آرامش مهتابی شب داد شقایق
رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من را
یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شقایق را
شقایق را
تو شاکر بین و گفتی نی
تو هم نو شو
تو هم نو شو
بهل نطق بیاتی را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر چه شقایق در دشت های عالم است،
در روز عشق تقدیم تو باد…
هر آن قدر ستاره در آسمان است، تاج سر تو باد…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق
آرامش مهتابی شب داد شقایق
رسوا شدم، آسوده شد او فکرش
و من را یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شقایق گفت با خنده نه تب دارم، نه بیمارم
گر سرخم،
چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سیاهی چشمانت … سرخی لب هایت … لطافت دستانت؛
آری تو همانند شقایقی هستی که
عشق ورزیدن به آن و لمس کردنش ممنوع شده
و من همچنان در آرزویی محال،
رویای داشتنت را دارم.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل شقایق بوسه داغ تابستان بر زمین است …
بوسه ای که تنها به زمین تعلق دارد
بوسه ای که در دست های ما رنگ می بازد و می ریزد
صدها بار صدها شقایق را لمس می کنم؛
اما هرگز آن ها را نخواهم چید …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مادامی که همچون گل شقایق وحشی،
ریشه در خاک های زندگی داری و نفس می کشی،
در مسیر زندگی به پیش برو؛
هر چند قدم هایت آهسته …
هر چند مسیرت دشوار!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رخت سرشار از عشقی ست شورانگیز
دلت داغ دار هجران یار،
چون من در آرزویی
در آرزوی دیدار،
در آرزوی دیدار آن یار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن که عاشق بود،
از این دشت گذر کرد و راز دل با این جا گفت
دشت تاب اندوه عاشق نیاورد
و شقایق رویانید تا نشانی از عشق و اندوه عاشق باشد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو دلی پر درد داری
تو حیرانی، مبتلایی،
ز نیرنگ جهان بیزار
سر گردان در دشتی؛
اما باز سرود عشق می خوانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در کنار تو
در کوچه
چهار فصل سال ناگهان گل دادند!
نرگسى در چشمان تو
گل سرخى بر لبان تو
شقایق بر گیسوان تو
اقاقیایى در دستان تو
و من در پیشگاه تو سکوت کردم ….
تو سبز ماندی
و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق
به سینه کاج نداشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لبخند بزن
به شقایق ها
به نیلوفرِ آبی
و نرگس ها و قاصدک زیبا
لبخند بزن
به همه گل های زیبای عالم
که از زمینی سخت می رویند
و جهانت را، زیبا می سازند.
لبخند بزن …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته اند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زندگی چقدر زیباست “ری را”!*
دیروز نامه عزیزی از شیراز آمد
نامه اش، زبان شقایق بود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق
آرامش مهتابی شب داد شقایق
رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من را
یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازی است ؟
بگو با کدامین نفس
می توان تا کبوتر سفرکرد ؟
بگو با کدامین افق
می توان تاشقایق خطر کرد ؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن شقایق ، رسته در دامان دشت
گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمه ناخوانده را دادم به رود
تا بخوانم با جوانان این سرود
امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید وبا دوستان خود به اشتراک بگذارید برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی(اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.