میدان نبرد به عنوان «مکانی که ایده آل ها و وفاداری ها در معرض آزمایش قرار می گیرند» توصیف شده است. اقدامات و معاهدات گوناگون، رفتارهای خصمانه خاصی را به یک میدان جنگ مشخص شده محدود می کند.نظریه و دکترین نظامی مدرن، با پیشرفت های تکنولوژیکی در زمینه های جنگی، درک میدان جنگ را به شکلی تعریف می کند که توسط زمین به درک چند جانبه تر از همه عوامل مؤثر در انجام یک نبرد تبدیل کرده و به عنوان جبهه نبرد مفهومی شده است.در ادامه ساعد نیوز گلچینی از بهترین متن های ادبی با مضمون میدان نبرد گردآوری کرده است همراه ما باشید.
زیباترین متن ادبی در مورد میدان جنگ
مرا ببخش... اگر پنجه های گرگ ندارم
برای بُردنِ تو نقشه ای بزرگ ندارم
بگو بیایم هرگوشه ی جهان که بگویی
که پَر بگیرم هرسمتِ آسمان که بگویی
قرارِ اول مان هرکجا که دار نباشد
که دُورِ سینه ی مان سیمِ خاردار نباشد
توجهی به شب و حلقه ی طناب نکردن
قرار بعدیِ مان مرگ را حساب نکردن
بدون بال درین آسمان پرنده بمانیم
قرار بعدیِ مان: لج کنیم، زنده بمانیم!
اگرچه بر تنِ مان ردّپای قرمزِ جنگ است
به مرگ فکر نکن، زندگی هنوز قشنگ است.....
خاطره جنگ هنوز هم عذابم می دهد
برادرم جبهه بود
و مادرم
با چشم های خیس
برای سالم برگشتنش
مدام دست به دعا بود.
نشسته ,
ایستاده ,
سر سجاده,
حتی وقت خواب
یکریز خدا را صدا می زد.
نمک غذایمان شوری اشکش شده بود
و زمزمه های سوزناکش
لالایی هر شبمان .
لعنت به جنگ
لعنت به هر گلوله ای که برتن یک نفر نشست
و چندین نفر را از پا در آورد....
جنگ بود... برادرم برنگشته بود... مادرم رویِ سجاده، دعای انتظار و بازگشت می خواند... پدرم "عاشیق" بود... در کوچه های شهر، سازِ آذری می زد، ترانه ی "کوچه لَرَه سوو سَپمیشم" می خواند... و خواهرم، پنهانی نامه های عاشقانه... و من، هیچ نمی خواندم جنگ تمام شد!... برادرم برگشت، اما در کیسه ای سفید، خاکسترش و پلاک نقره اش... پدرم ساز آذری اَش را داد به من، و دراز کشید، و رو به قبله شد. هنوز هم روو به خانه ی خدا انتظار فرشته ای
***************************
جنگ تمام شده
و
هنوز نقشه عملیات می کِشد
دست جامانده فرمانده ای
در
خاک دشمن...
از من کارهای سخت بخواه!
مثلا هوس توت فرنگی کن در چله ی زمستان!
برایم بهانه ای در قله ی قاف بتراش!
یا من را به جنگ اژدها بفرست
اما هرگز نخواه که دوستت نداشته باشم.
***************************
می گویند:
“مردها در عشق قانون ساده ای دارند
بخواهندت برایت می جنگند،
نخواهندت با تو می جنگند.”
***************************
مرد بودم کاش
سربازی که در جنگ های صلیبی با تو اسیر شده باشد
ترانه هایی را که به یاد چشم های زنی می خواندی
گوش می دادم و هر وقت دلم می گرفت
دستی که پتو را از صورتم کنار می زد دست تو بود
مرد بودم کاش
سربازی که در جنگ های صلیبی
با تو اسیر شده ام.
***************************
عزیز من، عزیز من
عزیزترین من
که چشم هایت
چون غنیمت کمیاب کندوهای کوهستان است
که لب هایت
تنها گل روییده در گرمسیر من است
که دندان هایت
آخرین ذخائر جنگی این کشاکش تن به تن هستند
درهای این معبد معرفت را به روی من نبند
***************************
نمی ترسم از جنگ یا زلزله ای که تهران را در یک شب سیاه می بلعد!
نمی ترسم از احتمال برخورد شهاب سنگ
با زمینی که از یک لحظه به بعد روی مدار مقرر نمی چرخد نمی ترسم
از تمام شدن توی خواب یا آخرین لبخندم روی دیوار.
می ترسم این شعر آخری باشد که می نویسم! گوشی را بردار …
***************************
پیراهن ات را در آغوش گرفته ام
این پرچم سفید من است
در برابر
جنگ های نابرابر دنیا!
***************************
هیچ چیز به جنگ
خاتمه نمی دهد
مگر اینکه خود مردم
از رفتن به جنگ
خودداری کنند.
***************************
چقدر..،
چقدر جای من
در بین کتاب های تاریخ خالی ست
بس که؛
با چشم های تو جنگیده ام
***************************
شیوه چشمت
فریب جنگ داشت…
ما غلط کردیم و
صلح انگاشتیم.
***************************
وقتی دلم
از دوری آغوش تو
تنگ است
هر دکمه ی پیراهنت
انگیزه جنگ است.
***************************
هرگز چیزی
به عنوان جنگ خوب
یا صلح بد
وجود نداشته است.
ننگ است کمی درنگ تا پیروزی
از دست منه تفنگ تا پیروزی
دانی چه بُوَد پیام یاران شهید
این است که جنگ جنگ تا پیروزی
متن ادبی در مورد جنگ تحمیلی
در کشور جنگی به پا شد. این جنگ تحمیلی افراد زیادی را به خاک و خون کشاند تا بالاخره به پایان رسید. پایان جنگ درسی بزرگ برای تمام دشمنان کشورمان بود، درسی که به آنها آموخت هیچگاه روی غیرت ایران و ایرانی دست نگذارند. آری دستاورد این جنگ حفظ غیرت و عزت ما مردم بود.
به جنگ تحمیلی که فکر میکنم به یاد مشکلاتی که کشور در آن زمان داشت می افتم. آن زمان مردم با هم متحد شدند، پیر و جوان، زن و مرد کنار هم ایستادند تا کشور را حفظ کنند، حریمی که باید حفظ میشد را حفظ کنند. آنها همه مشکلاتی بود که مردم در کنار هم حل کردند. آری اگر زمانی اتحادی بین مردم به وجود بیاید، این اتحاد نتیجه اش پیروزیست.
***************************
کاش آن زمان ها به دنیا می آمدم تا برای کشورم کاری میکردم، تا برای حفظ حریم کشورم کاری میکردم. اکنون که هیچ کاری از دستم بر نمی آید خود را بی فایده میدانم. کاش در زمان جنگ تحمیلی حضور داشتم و من هم به عنوان یکی از مدافعان خاک و حریم میهن پا به میدان جنگ می گذاشتم.
***************************
جنگ تحمیلی کشته های زیادی را به ارمغان آورد. بازمانده های این جنگ یادآور زجرها و شکنجه هایی که پیر و جوان بر اثر حمله دشمن تحمل میکردند است. حال تمام اینها گذشته، حال این جنگ تمام شده، اما هنوز هم با خود فکر میکنم که آیا دشمن از تلاش دست کشیده؟ اینطور نیست! کمی که دقت کنی میبینی دشمن فقط شیوه جنگی اش را تغییر داده.
***************************
جنگ تحمیلی به خوبی برخی چیزها را نشان داده و نمایان میکند. از جمله این چیزها می توان به ایثار مردم، مقاومت شان، از خود گذشتگی هایشان و تلاش های خستگی ناپذیرشان اشاره کرد.
***************************
جنگ جنگی نابرابر بود. در عین نابرابری توانستیم از دشمن بگذریم و آنها را از خاک و میهن خویش بیرون برانیم. این به ما درسی می دهد، درس اینکه ما مردم وقتی کنار هم متحد شویم هیچ کس حتی کسانی که از ما قدرتمندتر هستند نمی توانند در مقابل مان دوام آورند.
***************************
آنهایی که دم از حقوق بشر میزنند، آنهایی که دم از انسانیت میزنند، زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد کجا بودند؟ آن موقع انسانیت کجا بود؟ جوان هایی که پرپر شدند چه انسانیتی در حق شان خرج شد؟ این مردم خود حقوق شان را پس گرفتند، خود هر آنچه که از آنها گرفته شده بود را پس گرفتند. درود بر شرف چنین مردمی و وای بر کسانی که به دروغ دم از حقوق بشر میزنند اما جایی که باید حضور پیدا کنند، غائب اند.
***************************
آن زمان ها رسم عاشقی شعر و شاعری نبود، دلبر و یاری نبود، شیرین و فرهادی هم نبود. آن زمان عشق در جبهه های جنگ خلاصه میشد، دوران جنگ تحمیلی را می گویم. آن زمان فقط عشق به میهن بود که در بین جوانان موج میزد، عشق به شهادت بود که در جوانان موج میزد. گویا عشق واقعی بر همه نمایان شده بود، همه عاشق خدا شده بودند و می خواستند به نحوی عشق خداگونه را احساس کنند؛ برای همین به دفاع از کشور پرداختند، به دفاع از حریم مملکت و ارزش های آن پرداختند. و چه وصال شیرینی، تک تک آنها به نوعی به عشق خود رسیدند.
***************************
در مورد دفاع مقدس در جنگ تحمیلی شنیده ای؟ این دفاع را چه کسانی بر عهده گرفتند؟ مردم! به قول معروف این مردم گوشت هم را بخورند استخوان یکدیگر را دور نخواهند انداخت. پس کاش به جای اتکاء به بیگانه، به جای امید به غریبه به همان مردمی اتکاء و امید داشته باشید که کشور را از دست همین بیگانگان و غریبه ها نجات دادند. مردم در آن زمان دفاع کردند و آری اگر لازم شود باید همین حالا همین مردم که من و تو هم جزوی از آن هستیم از حریم کشور دفاع کنیم.
***************************
می خواهم از دوران دفاع مقدس در جنگ تحمیلی بگویم. همان موقع که بیگانگان به مرزهای کشور هجوم بردند و از آنها عبور کردند. آن موقع غیرت و شهامت ایران و ایرانی به خوبی به تصویر گذاشته شد. همان کشوری که بیگانه با فکر تصرف یا تخریب آن به مرزهایش پا گذاشت تسلیم محض ایران شد و در برابر ایران سر تعظیم فرود آورد. آری کشور ایران به خاطر غیرتی که مردمش دارند، به خاطر شهامتی که مانند خون در رگ های آنها جاریست همیشه با اقتدار و قدرتمند است.
***************************
ایران حالا ایرانی قدرتمند و قوی نمی شد اگر مدافعان حریم کشور از آن دفاع نمی کردند و در جنگ تحمیلی اجازه ورود به خاک های کشور را به دشمن می دادند. آنها قدرتمند ایستادند تا ایرانی که اکنون میبینی ساخته شود. پس حالا که مدافعان حرم را می نگری به یاد همان دفاع مقدس بیفت، دفاع مقدسی که ایران آباد اکنون را ساخت.
***************************
ایرانی از جان خود میگذرد اما از حیثیت، عزت و غرور خود هرگز؛ این را تاریخ به اثبات می رساند. همان موقع که جنگ تحمیلی شروع شد و مردم با قدرت و شهامت به دفاع پرداختند تا نتیجه جنگ حفظ حرمت ها و ارزش های کشورشان باشد، به تاریخ ثابت شد که ایرانی تن به ذلت نمی دهد.
***************************
در وجود تک تک ما ایرانیان عشقی به میهن نهفته است، عشقی به خاک وطن نهفته است که این عشق را نمی توان با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد. این را می توان در زمان دفاع مقدس وقتی که جنگ تحمیلی شروع شد به خوبی دید. در آن موقع اگر عشق جوانان به خاک میهن نبود، پس چه چیزی باعث میشد که آنها به جبهه جنگ قدم نهاده و جانشان را سرمایه گذاری کنند تا میهن شان حفظ گردد؟
***************************
آثار باقی مانده از جبهه های جنگ دِینی را به ما یادآوری می کنند، دِینی که ما نسبت به شهیدان داریم. در آن موقع وقتی که جنگ تحمیلی شروع شد، وقت دفاع بود، وقت حفظ ارزش ها و حرمت کشور بود، مدافعان و شهیدان ما که آن موقع جوانانی رشید و رعنا بودند از جان خود گذشتند، از آرامش خود گذشتند تا ایران آباد مانده و آبادتر شود. اکنون همه ما دِینی در برابر تمام آن شهیدان و مدافعان داریم، دِینی که باید ادا شود. این دِین در آباد ساختن کشورمان خلاصه می شود.
***************************
قصد کرده ام قدم در راهی بگذاریم که چندین سال پیش شهیدان کشورمان آن را پیمودند تا عاشقی را بیابند، تا به خدا برسند. من میخواهم در کاروان راهیان نور شرکت کنم. میخواهم با چشم ببینم و داستان مجاهدت های آنان را با گوش بشنوم. اینکه چطور در زمان جنگ تحمیلی همه چیز خود را رها کردند و به این مکان ها آمدند، اینکه چطور عاشقانه به دفاع از کشور پرداختند، میخواهم همه را ببینم و بشنوم تا داستان آزادی و آزادگی آنها تا همیشه در ذهنم ماندگار بماند.
***************************
وقتی که در خیابان های کشور با آزادی راه می روی لحظه ای با خود بیندیش. اگر این آزادی وجود نداشت چه؟ با خود بگو اگر من به این راحتی نمی توانستم در خیابان ها راه بروم چه؟ آن موقع دوباره بیندیش که چه چیزی باعث شده که تو اکنون آزاد و رها هر طور که میخواهی در خیابان ها راه بروی. خوب که بیندیشی به یاد شهدای جنگ تحمیلی خواهی افتاد. همان ها که آزادی خویش را فدا کردند تا تو اکنون آزاد و رها باشی.
***************************
عده ای فکر می کنند آزادی یعنی زنده بودن و راحت نفس کشیدن اما آزادی و آزادگی واقعی در این معنا نمی شود. آزادگی یعنی روحی آزاد و بزرگ داشته باشی. روحی که جسم خود را به بند اسارت و شهادت می دهد اما نمی گذارد که ارزش هایش زیر سوال برود. روحی مانند روح مدافعان و شهدای جنگ تحمیلی. همان ها که آزادگان واقعی هستند و گرچه تن به اسارت دادند و گرچه به شهادت رسیدند اما روحشان آزاد بود.
***************************
شهدای جنگ تحمیلی یادآور تمام زجرهایی هستند که مردم ما در آن زمان کشیدند. حال که بر سر مزار این شهدا می روی، به تک تک آنها درود فرست. آنها تمام دلیلی بودند که تمام آن زجر کشیدن ها و شکنجه شدن ها پایان یافت و مردم توانستند دوباره آزاد باشند.
***************************
میپرسی چرا آن زمان مردم به جبهه های جنگ می رفتند و جانشان را فدا می کردند؟ پس لحظه ای فکر کن که در خانه ات نشسته ای و ناگهان دشمن در خانه را باز کرده و خانواده ات را به اسارت می برد. آن زمان چه میکنی؟ حتی اگه در حق خانواده خودت نباشد و برای خانواده دوست یا همسایه ات این اتفاق افتاده باشد به دفاع خواهی پرداخت. آن زمان این اتفاق می افتاد. آن زمان دشمن به خاک کشور که خانه همه ماست تجاوز کرد و تمام آن میهن دوستانی که به جبهه های جنگ می رفتند، برای دفاع از خانه شان بود که این کار را میکردند، خانه ای که نامش ایران است و تو برای آنها جزوی از خانواده شان حساب میشدی. اگر شهیدان و مدافعان جنگ تحمیلی نبودند اکنون هیچکدام از ما آزاد نبودیم. پس درود بر تک تک این غیور مردان و شیر زنان.
***************************
شهدای جنگ تحمیلی به مانند فرشته هایی پر و بالشان سوخت تا من و تو بتوانیم اکنون نفس راحتی بکشیم و با غرور در خیابان های کشورمان راه برویم.
جنگ تحمیلی اتفاقی زیبا در دل تلخی ها بود. این جنگ خسارات زیادی بر دست ما گذاشت اما قدرت اتحاد را به ما نشان داد، غیرت واقعی یک ایرانی را به دشمن نشان داد.
***************************
خاطرات جنگ تحمیلی همگی یک چیز را با صدای بلند فریاد می زنند. غیرت ایران و ایرانی هیچوقت به هیچ تجاوزگری اجازه دخالت به کشورش را نخواهد داد، حتی اگر ان تجاوزگر از خودش بزرگتر باشد.
***************************
مردم در زمان جنگ تحمیلی اسارت ها و شکنجه های بسیار دیدند اما با این حال به پای کشورشان ماندند و عقب نکشیدند. این یعنی آزادی، این یعنی عشق، این یعنی آزادگی.
***************************
کشور ما ایران تا ابد پاسدار خون شهیدان است، پاسدار خون پیر یا جوان و زن یا مردی است که در زمان جنگ تحمیلی به جبهه های جنگ قدم گذاشتند و از خاکشان دفاع کردند.
***************************
امام حسین علیه السلام می فرمایند اگر دین نداری لااقل آزاده باش. خوش به حال آن مردمی که در زمان جنگ دین داشتند اما با قدم گذاشتن به جبهه های جنگ و دفاع از حریم کشور نشان دادند که آزادگی هم دارند.
***************************
جنگ تحمیلی به ما درسی بزرگ میدهد. دشمن هیچگاه دلسوز مردم و کشور نیست و اگر از دستش بر بیاید چه ناموس و چه خاک را به غنیمت خواهد برد. این یعنی اعتماد به دشمن یعنی اجازه دادن به تجاوز او به حریم و ارزش هایمان.
***************************
در میان تمام داستان ها، داستان هایی که از دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بیان می شوند را بیشتر از همه دوست دارم. چون این داستان ها افسانه نیستند، ماجرای پهلوانان خیالی را روایت نمی کنند، این داستان ها از قهرمانان واقعی حرف می زنند، قهرمانانی که پا به جبهه های جنگ می گذاشتن و از کشورشان دفاع میکردند.
***************************
جنگ تحمیلی داستانی فراسوی خیال است، فراسوی باور است. کجا دنیای را دیده ای مردمی اینگونه یکپارچه و متحد کنار هم قرار بگیرند و جلوی دشمن بایستند؟ کجای دنیا دیده ای که مردم سال ها به دفاع و حفظ حرمت های کشورشان بپردازند؟ در هیچ جا نمی توانی نمونه ای به مانند جنگ تحمیلی ایران را بیابی.
***************************
دشمن خود حمله میکند و خود شکست می خورد. چه داستان خنده داری. و این وسط عزت از کیست؟ همانی که دفاع می کند و پیروز می شود. بله منظورم ایران است. ایرانی که در زمان جنگ تحمیلی دفاع کرد و در نهایت پیروز میدان شد.
***************************
اگر به حفظ ارزش ها و حرمت هایی که شهیدان برایش جنگیدند ادامه ندهیم، اگر ایران آزاد را به بند و اسارت دشمن بدهیم، اگر برای کشور تلاشی نکنیم، خون شهیدان مان پایمال می شود. این شهیدان در زمان جنگ تحمیلی از خود گذشتند تا ما اکنون عزت و افتخاری زبانزد در بین همه مردم جهان داشته باشیم.
***************************
هدف از ارائه ی این محتوا زنده نگه داشتن و بزرگداشت روز های سخت زمان جنگ است . برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی (اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.