شعرهای نو و متن های زیبا و رمانتیک درباره گل آفتابگردان را ساعد نیوز برای کسانی که این گل زیبا را دوست دارند و از دیدن آن لذت می برند! تقدیم میکند امیدوارم از مطالعه ی این مطالب لذت ببرید. با ساعد نیوز همراه باشید.
زیباترین متن ادبی و احساسی در مورد گل آفتاب گردان
من گل آفتابگردانم، سر قلبم را هر جا که نورت باشد سمت تو می چرخانم…
دلی که به راستی عاشق شده باشد، هیچ گاه عشق را فراموش نمی کند بلکه عشق را تا پایان عمر ادامه می دهد همچون گل آفتابگردان که خدای محبوب خویش، خورشید را هنگام غروب با همان چشم می نگریست که هنگام طلوع بر او گشوده بود.
********************
برای پروازم آسمانی نیست، مرا به پرواز چکار…؟
در ثانیه هایی که بال هایم همراهی ام نمی کنند و من به آمدن ها می اندیشم، آمدن هایی بی دلیل، که رفتن هایی بی خداحافظ می شوند و تاریک برای تمام روز هایم….
بیچاره آفتابگردان، همچنان در انتظار است و بی خبر، از هبوط و سقوط اطرافش…
بی خبر از آمدن های عاشقانه و رفتن های بی محبت از نماندن ها…..
بیچاره آفتابگردان همچنان منتظر است، بی خبر از رفتن خورشید…..
********************
من دل سپرده ام به رویای آفتاب، هر جور که باشد حال و هوایت ابری….. بارانی…..طوفانی
برای من که گل آفتابگردان توام، آفتاب باش….امید باش!
********************
آفتابگردان پیرو است
پیرو نور
می چرخد به سمت نور
نورانی ترین نور،
منبع نور
چه زیباست هر کس که بتواند دست دیگری را بگیرد و ببرد به سمت نور.
********************
همیشه به بخش روشن تر زندگی نگاه کنید، درست مانند گل آفتابگردان که به سوی آفتاب نگاه می کند نه به ابر های سیاه….
********************
گل آفتابگردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا
ما همه آفتابگردانیم
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست
آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد
این ها را گل آفتابگردان به من می گفت و من او را که خورشید کوچکی بود در زمین تماشا می کردم
هر گل برگش شعله ای بود و دایره ای داغ در دلش می سوخت
آفتابگردان به من گفت:” وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.”
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد
اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را می داند
او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد
او همه ی زندگی اش را وقف نور می کند
در نور به دنیا می آید و در نور می میرد
نور می خورد و نور می زاید
دل خوشی آفتابگردان تنها آفتاب است
آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا
بدون آفتاب، آفتابگردان می میرد، بدون خدا، انسان
آفتابگردان گفت: “روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر تویی نمی ماند.”
و گفت: “من فاصله هایم را با نور پر می کنم، تو فاصله هایت را چگونه پر می کنی؟”
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد
گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند
زیرا که او غرق در آفتاب شده بود
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید می داد
تب داشت و عاشق بود
خداحافظی کردم
داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت: “نام آفتابگردان همه را به یاد خدا خواهد انداخت.”
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم
نفست شکفته بادا و ترانه ات شنیدم
گل آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سحر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو، ره آفتاب خود را
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه
تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست
به غیر آرزو ها و به راه آرزو ها، همه عمر، جست و جو ها.
من و بویه ی رهایی، وگرم به نوبت عمر
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو وگر چند، رسیدنی نباشد
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
********************
تمام خاطراتت را از کاشت تا برداشت
از مزرعه تا گنجشک
سنگ پشت سنگ
نشانه رفتم
تا شاید بشکند در آفتاب نگاه من
طرز چرخش معصومانه نگاه تو
اما وقتی از تو می نویسم
از انگشتانم آفتاب می ریزد
گل آفتابگردان من
********************
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان!
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان!
گل آفتاب ما را لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی؟ گل آفتابگردان!
نه گلی فقط، که نوری، نه که نور، بوی باران
تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان!
نه گلی، نه آفتابی، من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی! گل آفتابگردان!
تو بتاب و گل بیفشان، «سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی»، گل آفتابگردان!
********************
بی تاب تر از جان پریشان در تب
بی خواب تر از گردش هذیان بر لب
بی رؤیت روی او بلاتکلیفم
مثل گل آفتابگردان در شب
********************
مردی که طلایه دار مردان خداست
از طایفه ی نورنوردان خداست
قطبی که در مدار چشم او قبله نماست
قلبش گل آفتابگردان خداست
********************
پرگار می شوم دور عاشقانه هایت
که خورشید بودن آنقدر به تو می آید
که تمام قاره ها را در مغربت بخوابانی
و هر صبح از شرق آغوشم طلوع کنی
آنقدر که آفتابگردان ها به اتاقم حسادت کنند
********************
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تخت دو نفره ای کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
امروز صبح خواستم به تو یاد آوری کنم که هر روز که بیدار می شوم
قلبم با عشق تو گل می دهد و این تا ابد ادامه خواهد داشت
********************
بیا با هم حرف بزنیم
مثل خورشید با گل آفتاب گردان
تو بگویی و
من دورت بگردم!
********************
گل ها نیز مانند بسیاری از انسان ها و حیوانات حالات چهره دارند
بعضی از گل ها متبسم به نظر می رسند
برخی دیگر حالت غمگینی دارند
بعضی افسرده و کم رو هستند و بقیه آن ها صاف و ساده، صادق و درست هستند
مانند آفتابگردان با روی گشاده …
**************************
شب شد
خورشید رفت
آفتابگردان عاشق
به دنبال آفتاب آسمان را جست و جو می کرد
ناگهان ستاره ای چشمک زد
آفتابگردان سرش را پایین انداخت
گل ها خیانت نمی کنند
************************
من عاشق شدم
پایین ساحل
جایی که آب شیرین بود
و هوا شیرین تر
یک مزرعه از گل های آفتابگردان
تو یکی از گل ها را چیدی
و لای موهایم گذاشتی
به من گفتی که زیبا هستم
و من حرفت را باور کردم …
**************************
یک نفر مقابل گل آفتابگردان نشسته و به آن خیره شده بود، من هم سعی کردم مانند او رفتار کنم
حیرت انگیز بود، احساس کردم همه جهان در گل آفتابگردان خلاصه شده
این حس من بود، مدیتیشن آفتابگردان! و نوعی حس اطمینان شگفت انگیز در من ایجاد شد
تو می توانی همه جهان را در یک گل ببینی
گل های آفتابگردان گل مورد علاقه من هستند
رنگ زرد و رنگ خورشید را دوست دارم
گل های آفتابگردان تابستان های کودکی را به یادم می آورد
**************************
وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد
مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد
**************************
دست من اگر بود
زمین آبادی داشتیم
خانه ی کوچکی
باغچه ی مملو ریحانی
اطلسی های خوش رنگی
اتاقی با پرده های آبی گلدار
و تخت دو نفره ای کنار پنجره
رو به روی درخت سیب
کنار قیل و قال گنجشک های عزیز
و هر صبح ابری
گل آفتابگردان بیداری یکدیگر می شدیم
**************************
گل آفتابگردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا
ما همه آفتابگردانیم
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست
آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد
این ها را گل آفتابگردان به من می گفت و من او را که خورشید کوچکی بود در زمین تماشا می کردم
هر گل برگش شعله ای بود و دایره ای داغ در دلش می سوخت
آفتابگردان به من گفت: «وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.»
آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد
اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را می داند
او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد
او همه ی زندگی اش را وقف نور می کند
در نور به دنیا می آید و در نور می میرد
نور می خورد و نور می زاید
دل خوشی آفتابگردان تنها آفتاب است
آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا
بدون آفتاب، آفتابگردان می میرد، بدون خدا، انسان
آفتابگردان گفت: «روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر تویی نمی ماند.»
و گفت: «من فاصله هایم را با نور پر می کنم، تو فاصله هایت را چگونه پر می کنی؟»
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد
گفت و گوی من و آفتابگردان ناتمام ماند
زیرا که او غرق در آفتاب شده بود
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید می داد
تب داشت و عاشق بود
خداحافظی کردم
داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت: «نام آفتابگردان همه را به یاد خدا خواهد انداخت.»
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریستم
**************************
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان
گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟
نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران
تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان
نفس بهار دستت، من و روزگار مستت
قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان
نه گلی،
نه آفتابی،
من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟
تو بتاب و گل بیافشان،
سر آن ندارد امشب
که برآید آفتابی،
گل آفتابگردان
**************************
من عاشق شدم
پایین ساحل
جایی که آب شیرین بود
و هوا شیرین تر
و یک مزرعه از گل های آفتابگردان؛
تو یکی از گل ها را چیدی
و لای موهایم گذاشتی
به من گفتی که زیبا هستم
و من حرفت را باور کردم
امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید و دوستان خود را با استفاده از این مطالب خوشحال نمایید و انرژی آن ها را دو چندان کنید.برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی ( اس ام اس ) ساعد نیوز مراجعه نمایید.