زیباترین متن و شعر ادبی در مورد فانوس

  سه شنبه، 20 مهر 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
زیباترین متن و شعر ادبی در مورد فانوس
فانوس یکی زیباترین و دیرینه ترین چراغ های زیبای جهان است که همواره مورد توجه افراد بود .در اینجا ساعد نیوز مجموعه ای از بهترین متن و شعر های ادبی با مضمون فانوس برای شما عزیزان تهیه کرده است. با ما همراه باشید.

در ادامه ساعد نیوز گلچینی از زیباترین و ادبی ترین متن های ادبی با مضمون فانوس برای شما کاربران عزیز گردآوری کرده است امیدوارم لذت ببرید. و همچنین میتوانید برای کپشن یا بیوگرافی انواع فضای مجازی استفاده نمایید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

زیباترین متن و شعر ادبی با مضمون فانوس

تمام فانوس های جهان را هم که روشن کنی
شب، شب است ؛
مرا ببوس
آدم دلش که روشن باشد
تمام شب های تاریخ را هم طاقت می آورد،،،

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
فانوس آسمانی و من هم ستاره وار
چشمک به سوی زورق مهتاب میزنم
رفت آن شبی که اشک مرا خواب می ربود
‍«امشب به سیل اشک ره خواب میزنم»
بین هجوم این همه تصویر رنگ رنگ
تنها نگاه توست که در قاب میزنم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمیکند
که فانوسی داشته باشم یا نه!
کسی که میگریزد
از گم شدن
نمیترسد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

خاموش کن فانوس وابستگی ات را ..
وقتی برای آدم های امروزی خوبی و بدی یکسان است ؛ بیش از حد "حوا" بودن تاوان سنگینی دارد !! وقتی آدم مقابلت
"آدم" نیست ..
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

حدیث شب را
از چشمان #تُ می خوانم
فرصتی نمانده
فانوس خیالم
رهسپار با #تُ بودنست...

فانوس

- تمامِ فانوس هایِ جهان را هم که روشن کنی ،
-شب- شب است !
مرا ببوووس ،
آدم دلش که روشن باشد ، تمام شب هایِ تاریخ را هم طاقت می آورد...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

روی علف ها چکیده ام
من شبنم خواب آلود یک ستاره ام
که روی علف های تاریکی چکیده ام
جایم اینجا نبود
نجوای نمناک علف ها را می شنوم
جایم
اینجا نبود
فانوس
در گهواره خروشان دریا شست و شو می کند
کجامیرود این فانوس
این فانوس دریا پرست پر عطش مست ؟
بر سکوی کاشی افق دور
نگاهم با رقص مه آلود پریان می چرخد
زمزمه های شب در رگ هایم می روید
باران پرخزه مستی
بر دیوار تشنه روحم می چکد
من
ستاره چکیده ام
از چشم ناپیدای خطا چکیده ام
شب پر خواهش
و پیکر گرم افق عریا� ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

توی دنیایی که قلبا ، هر کدوم یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم که از این زمونه سیرن
اونا که تو عصر آهن ، تشنه ی یه جرعه یادن
کاش که
دست کم نگیریم ، اینجور آدما زیادن
نذاریم که تو چشاشون ، بشینه دونه ی اشکی
اونا فانوسن و خاموش ، آره فانوسای مشکی
دنیاشون شاید یه شهره ، خالی از قهر و دو رنگی
توی سینشون یه قلبه جای این دلای سنگی
چهرشون شاید به ظاهر مث دیگران نباشه
اما نور مهربونی ، توی
شهرمون می پاشه
غم چشماشون عجیبه ، توی خاطرا می مونه
ما ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

بر زخم ملتهب گونه های من
پرواز تو در سرداب های دیروز است
در تمنای شعر من
پرواز تو در بامداد فصل رهایی نهفته است
در جام خسته ی حضور دیروقت من
تندیسی
از ساحل دریا بر چشم هامون است
و اینک
ای خاموش
در فراسوی سپردن زخمهای امروز به مرهم فردا
فانوس نویدی باش

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

فانوس زرد صبح
در زیر طاق مرمری آسمان شکفت
اکلیل نور او چو به شاخ برهنه ریخت
مرغی که خفته بود پرید از کنار جفت
تسبیح شب که مهره ی صد ها ستاره داشت
در زیر پنجه های تر صبحدم گسست
هر مهره اش پرنده شد و بال بر کشید
دنیا پر از ترانه شد و خاموشی شکست
اما چه شد که پرتو فانوس شعر من
دیگر به طاق مرمری خاطرم نتافت ؟
اما چه شد که شاخه ی زرد خیال من
از نور ارغوانی او ، بهره ای نیافت ؟
اما چه شد که صبح
برآمد ولی هنوز
بر بال مرغ من ندرخشیده نور روز ؟
فانوس زرد صبح ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

در دل نیمه شبان
زیر فانوس سر کوچه تنهای مان
پیش پایم شبحی می لرزد
سر تکان دادن آن سایه ی شوم
با هر باد
به دلم می گوید
که کجایی ای مرد
سایه ات نیز به تو می خندد ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
با تو ام ای عاشق غمگین و دلخسته
با تو ام ای از هیاهوی غریب گریه های من
به دامان کویری کاغذی رسته
هنوزم خاطرت داری ... ؟
چه گویم من تو را از خود ؟
که نتوانی مرا دیدن ،
چنین تنها میان بستر پر درد بیماری .
چه باران های خاموشی که با هر قطره اش
یاد تو را بر بام مینائی قلب کوچکم کوبید
و مشتی از نمک بر زخم باز سینه ام پاشید .
چه شب هایی به یادت
تا سحر فانوس اشک ِ تر ، مرا سوزاند
و نای بی نوای پر ز بغض من
میان زوزه ی پر سوز پائیزی ،
چون نی ِ آتش به سر ن� ..

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

هیچگاه ز یاد نخواهم برد
میان امواج گمراهی و سرگردانی
فانوس دستهایت
راهی ساحل آرامشم کرد ... ...

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تنها فانوس کلبه ام
به معبد حشرات مبدل شده
و تا دروازه صبح
چند قدم بیشتر نمانده
خواهیم دید:
که آیا این طواف کنندگان
سادگی و سکوت فانوس را
در پای روشنی روز
قربانی می کنند یا نه؟
اگر سهمی از رفتارهای
آدمیزاد برده باشند
در انتخاب خود
«صرفه» را
نادیده نمی گیرند.
اما نه!
اگر چنان بود،
پروانه
بالهای ظریفش را
با شعله نمی شست... ...

فانوس

امیدوارم از مطالب ارائه شده نهایت لذت را برده باشید. همچنین میتوانید این مطالب را با دوستان خودتان به اشتراک بگذارید تا آن ها نیز استفاده نمایند. برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی(اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.


1 دیدگاه

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها