متغیر چيست؟
متغیر یک مفهوم است که بیش از دو یا چند ارزش یا عدد به آن اختصاص داده میشود. به عبارت دیگر متغیر به ویژگیهایی اطلاق میشود که میتوان آنها را مشاهده یا اندازهگیری کرد. و دو یا چند ارزش یا عدد را جایگزین آنها نمود. عدد یا ارزش نسبت داده به متغیر، نشاندهنده تغییر از یک فرد به فرد دیگر یا از یک حالت به حالت دیگر است. میز یک مفهوم است نه متغیر، اما وزن میز یک متغیر است.
مفهوم میز به تنهایی بر وجود ارزشهای چندگانه دلالت نمیکند و برای مثال، به همین دلیل این مفهوم مشخص نمیسازد که چه ویژگی یا ویژگیهایی از آن مورد نظر است. و برای مثال، کدامیک از ویژگیهای رنگ، وزن یا ارتفاع میز مورد مشاهده یا اندازه گیری قرار گرفته است. کرلینجر (1986) معتقد است متغیر یک نماد است که میتوان عدد یا ارزش را جایگزین آن کرد. به عنوان مثال، X یک متغیر است، و در حقیقت نمادی است که میتوان عدد یا ارزش را جانشین آن قرار داد.
انواع متغیر براساس الگوی روابط در پژوهش
متغیرها براساس الگوی ارتباطی که در یک مدل تحقیق دارند قابل دسته بندی هستند. معمولاً متغیرها در شش دسته قابل تقسیم هستند:
- متغیر مستقل ( Independent variable )
- متغیر وابسته ( Dependent variable )
- متغیر تعدیل کننده ( Moderator vartiable )
- متغیر میانجی ( Mediator vartiable )
- متغیر کنترل ( Control vartiable )
- متغیر مداخله گر ( Intervening vartiable )
انواع متغییرها
- متغییرها بر حسب نقشی که در پژوهش بر عهده دارند، به دو دسته تقسیم می شوند:
- متغير مستقل Independed variable
متغير مستقل متغيري است كه از طريق آن متغير وابسته تبيين و پيش بيني مي شود، اين متغير توسط پژوهشگر اندازه گيري ، دستكاري يا انتخاب مي شود تا تاثير رابطه اي آن با متغير ديگر اندازه گيري شود.
متغير مستقل می تواند اثر مثبت يا منفي بر متغير داشته باشد، يعني هر گونه افزايش يا كاهش در متغير مستقل مي تواند موجب افزايش يا كاهش در متغير وابسته شود. پس دليل تغيير در متغير وابسته را بايد در متغير مستقل جست و جو كرد. در يك تحقيق غيرآزمايشي متغير مستقل به وسيله محقق دستكاري نمي شود ولي متغيري است كه از پيش وجود دارد و فرض شده است كه بر متغير وابسته اثر دارد.
مثال یک: "طبقات اجتماعی در پیشرفت علم تاثیر دارد. " در اینجا طبقات اجتماعی متغییر مستقل و پیشرفت علم متغییر وابسته به طبقات اجتماعی می باشد.
مثال دو: "ساختار سازماني بر رضايت مندي مشتريان تاثير مي گذارد." ساختار سازماني متغير مستقل و رضايت مندي مشتريان متغير وابسته به ساختار سازمانی میباشد. - متغییر وابسته Depended variable
متغيروابسته متغيري است كه پژوهشگر به آن علاقه مند است و برعكس متغير مستقل در اختيار محقق نيست و نمي تواند در آن تصرف يا دستكاري کرد. در تعريف آن بايد گفت متغيري است كه از متغير مستقل تاثير مي پذيرد و براثر تغييرات آن تغيير مي كند و هدف محقق تشريح يا پيش بيني تغيير پذيري در آن است.
- مثال يك: " بررسي تاثير اشتغال زنان به ميزان رضايت مندي از زندگي خانوادگي" اشتغال زنان متغير مستقل و ميزان رضايت مندي متغير وابسته است.
- مثال دو: " تاثير نور بر رشد گياه" دراين بررسي رشد گياه متغير وابسته و نور متغير مستقل است.
- مثال سه: " بررسي تاثير دوره هاي آموزش ضمن خدمت بر عملكرد كاركنان" دوره هاي آموزش ضمن خدمت متغير مستقل و عملكرد كاركنان متغير وابسته است.
- مثال چهار: "بررسي و تجزيه و تحليل رابطه عوامل جبران خدمت با عملكرد كاركنان" عوامل جبران خدمت متغير مستقل و عملكرد كاركنان متغير وابسته البته در اينگونه موضوعات كه رابطه مورد بحث مي باشد ارتباط مي تواند دو سويه باشد.
- متغییرها بر حسب بر حسب اندازه گیری، به دو دسته تقسیم می شوند:
-
متغير كمي: Quantitative variable
به متغيري اطلاق مي شود كه از نظر كمي تغيير مي كند و تفاوتهاي ناشي از اين تغييرات با استفاده از عدد ثبت مي شود و آنها را مي توان با هم جمع كرد.مانند قد، وزن، سن ، نمره هاي يك آزمون از دانشجويان؛ زمان لازم براي حل يك مسئله؛ ميزان توليد يا فروش يك شركت؛ ميزان خدمات ارائه شده به مشتريان.
- متغير كيفي: Qualitative variable
به متغيري اطلاق مي شود كه تفاوتهاي ناشي از تغييرات آنها كيفي است و براي ثبت آنها ممكن است از روشهاي ديگري غير از عدد استفاده شود.به عبارت ديگر متغير كيفي متغيري است كه پژوهشگر توانايي اندازه گيري ان را ندارد و ويژگيهاي آن را نمي توان بوسيله ارقام رياضي نمايش دهد. براي ثبت مشاهده ها يا انادزه گيري هايي كه از اين متغير به عمل مي آيد از حروف الفبا يا كد استفاده مي شود.اين گونه متغيرها را نمي توان جمع و تفريق كرد و براي آنها مبدا اندازه گيري وجود ندارد.به عنوان مثال رنگ مو؛ رنگ چشم،جنس متغيرهاي كيفي هستند.
- متغییرها بر حسب واحد اندازه گیری به دو نوع تقسیم می شوند:
- پیوسته
متغییری است که بین دو نقطه آن هر ارزشی را می توان انتخاب کرد. در این متغییرها درجات مختلف اندازه گیری وجود دارد. مانند سرعت، زمان، وزن ... - گسسته
متغییری است که بین دو نقطه آن هیچ ارزشی را نمی توان انتخاب کرد. این متغییر تنها اعداد یا ارزش هایی را که مشخص کننده یک وجه مشخص از یک مقیاس هستند، به خود اختصاص می دهد. مثل تعداد دانش آموزان کلاس. تعدا مهر های داخل کیسه،
- متغییرها بر حسب ارزش های عددی به دو دسته تقسیم می شوند:
- دوارزشی
متغییری که به آن تنها دو ارزش عدد نسبت داده می شود. مثل جنسیت زن و مرد. یا خط و شیر در سکه. - چندارزشی
متغییری که به آن بیش از دو عدد یا ارزش نسبت داده می شود. مثل وضعیت اقتصادی که بصورت : خیلی بالا، بالا، متوسط، ضعیف، خیلی ضعیف بیام می شود.
-
متغير تعديل كننده
متغير تعديل كننده عليرغم ميل پژوهشگر رابطه ي بين متغير مستقل و وابسته را دستخوش تغيير مي كند. يعني حضور اين متغير سوم رابطه اي را كه اساساً بين متغير وابسته و مستقل مورد انتظار است تحت تاثير قرار مي دهد و مي توان از آن به عنوان متغير مستقل دوم نام برد.
مثال یک: در بررسي تاثير هوش دانشجويان بر معدل اگر تفاوتي بين متغير هوش و معدل دانشجويان دختر و پسر وجود داشته باشد دراين جا متغير جنسيت متغير تعديل كننده است.
مثال دو: در بررسي تاثير فناوري اطلاعات بر توانمندسازي ؛فناوري اطلاعات متغير مستقل ؛ توانمندسازي متغير وابسته و اگر تفاوتي بين دو متغير ذكر شده وجود داشته باشد سن كاركنان را مي توان به عنوان متغير تعديل كننده در نظر گرفت.
مثال سه: بررسي تاثير كيفيت زندگي كاري بر روي عملكرد كاركنان ؛كيفيت كاري متغير مستقل، عملكرد كاركنان متغير وابسته و انگيزه كاركنان را مي توان به عنوان متغير تعديل كننده در نظر گرفت.
گاهي اوقات ممكن است درتعيين اينكه متغير مستقل است يا تعديل كننده دچار اشتباه شويم. در واقع نامگذاري و دسته بندي متغيرها بستگي به اين دارد كه چگونه برهم تاثير مي گذارند.
به دو موقعيت از يك مطالعه ي پژوهشي توجه فرمائيد :
"یک مطالعه ی پژوهشي نشان مي دهد كه هر قدر كيفيت برنامه هاي آموزشي سازمان بهتر باشد و هر قدر نياز كاركنان به رشد بيشتر باشد، دلبستگي آنها به فراگيري روش هاي نوين كار بيشتر است."
در حالت اول، دلبستگي همه ي افراد سازمان به فراگيري روش هاي نوين بعنوان متغییر وابسته بوده و برنامه هاي آموزشي و شدت نياز به رشد متغيرهاي مستقل هستند.
اما اگر اين تمايل به يادگيري در مورد همه ي افراد سازمان صورت نپذيرفت يعني عاملي بر رابطه ي بين متغير مستقل و وابسته اثر گذاشت متغير تعديل كننده است. یعنی جمله به این صورت مطرح شود:
" تنها افرادي كه نياز به رشد دارند تمايل به فراگيري روش هاي نوين كار دارند". در این حالت برنامه هاي آموزشي بعنوان متغییر مستقل، شدت نياز به رشد به عنوان متغير تعديل كننده و تمايل افراد به يادگيري بعنوان متغير وابسته خواهد بود.
-
متغير كنترل
ممكن است در يك تحقيق محقق نتواند همه ي متغيرها را به طور همزمان بررسي كند ،بنابراین يك يا چند مورد آنها را ثابت نگه مي دارد (بلوك كردن) يا اثر آنها را خنثي مي كند(تصادفي سازي) چنين متغيرهايي راكه حذف يا ثابت مي شوند متغيرهاي كنترل مي نامند. در بعضي موارد ممكن است متغيرتعديل كننده نقض متغير كنترل را نيز داشته باشد.
مثلا در بررسي تاثير آزمون هاي آموزشي برقبولي در كنكور؛ متغير مستقل آزمون هاي آزمايشي و ميزان قبولي در كنكور متغير وابسته. دراينجا رشته افراد مثلا (رياضي- فيزيك) را می توانیم بعنوان متغير کنترل انتخاب كنيم. يعني تاثیر رشته را ثابت كنيم (بلوك كردن) يا افراد را بصورت تصادفي انتخاب كنيم كه از اين طريق اثر رشته را خنثي میكنيم (تصادفي سازي).
متغيرهايي نظير جنس، سن، هوش، وضعيت اقتصادي –اجتماعي از اين دسته از متغيرها هستند.
-
متغير مداخله گر Intervening variable
متغيري است كه تحت كنترل محقق نيست و قابليت تعميم پذيري يافته هاي پژوهش را كاهش مي دهد. اين متغير نوعي ويژگي يا بعد زماني دارد يعني از زمانيكه متغير مستقل به جريان مي افتد تا بر متغير وابسته اثر كند و تا زمان اين تاثيرگذاري ظاهر مي شود. اين متغير به عنوان تابعي از متغيرهاي مستقل است و به استنباط وتوصيف نفوذ متغير(هاي) مستقل بر وابسته كمك مي كند.
مثال: "نقش چندگانه همسراني كه هر دو خارج از منزل اشتغال دارند، فشار رواني قابل توجهي برآنان وارد مي كند و اين امر درجاي خود، خشنودي آنان را از زندگي تحت تاثير قرار مي دهد. اما خشنودي و سرزندگي آنهایی كه از خود پنداري زياد برخوردارند تحت تاثير اين فشار رواني قرار نمي گيرد."
در این بررسی:
- اشتغال متغير مستقل
- خشنودي از زندگي متغير وابسته
- خود پنداري افراد متغير تعديل كننده
- فشار رواني متغير مداخله گر