به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از مشرق، محمد شریعتمداری، فعال چپ و از وزرای دولتِین اصلاحات و اعتدال اخیرا و پس از مدتها به صحنه سیاست بازگشته و در یک مصاحبه اظهار کرده است: امروز نقش میانداران برای آشتیدادن نظام جمهوری اسلامی ایران با همان مولفه هایی که موجب وقوع انقلاب اسلامی شد و انقلاب با تکیه بر آنها به پیروزی رسید، با اکثریت جامعۀ ایران ضروری است!
به گزارش آرمان ملی، او با کنایه به میزان مشارکت انتخاباتی در انتخاباتهای اخیر نیز میافزاید: اگر کسی امروز بخواهد منصفانه قضاوت کند، باید بگوید که ما نتوانستیم حقوق اساسی ملت را بهطور کامل استیفا کنیم. بنده هم بهعنوان یک مسئول اجرایی در آن نقش داشتم. این مربوط به دولت خاصی نیست و نمیشود آن را به همین دو سالی که دولت آقای رئیسی بر سر کار است منتسب کرد، بلکه همۀ دولتها در طول این چهلواندی سال در نزول قابل ملاحظۀ رضایتمندی مردم نسبت به نظام که در مشارکت سیاسیشان در امر مهمی مثل انتخابات خود را نشان میدهد، نقش داشتند.[1]
* برخی رجال سیاسی پس از مدتها سکوت وقتی به صحنه باز میگردند؛ به جای آنکه ویترینی از پیشرفتگی و عقلانیت و فهم حقیقت را به نمایش بگذارند اما آشفتگی و سیر نزولی خود را عیان میکنند!
و تلخی بیشتر نیز آنجاست که آقای شریعتمداری یک رجل اطلاعاتی سابق هستند که سوابق سترگی هم دارند اما متأسفانه مدعی قهر مردم از نظام اسلامی شدهاند و درباره پروژه همقطارانشان مبنی بر "تحریم انتخابات" نیز خود را به تجاهل زدهاند.
لکن باید پرسید نظام اسلامی در کدامیک از 3 اصل "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" تخطی داشته که اکنون لایق قهر باشد؟!
آیا جز این است که ایران امروز دیگر تیولدار هیچ قدرت خارجی نیست، آزادی اندیشه عقلانی و آزادی ملی حاکمیت ایران در حد غایی خود و در پرتو اسلام و عقلانیت نمایان شده و جمهوری اسلامی نیز با عمل به مُرّ قانون و انتخابات محقق شده است؟!
جالب است که بدانیم این دستاوردها منطقا جز با حمایت اکثریت مردم و پشتیبانی آنها ممکن نبوده است.
حقیقت اینست که ما علت سکوت یا تعارف یا تجاهلالعارف امثال شریعتمداری را نمیدانیم اما مبرهن آنست که نمیتوان در مقابل خورشید ایستاد و نور را کتمان کرد.
چه اگر نظام جمهوری اسلامی از اصول اساسی انقلاب خود در سال 57 تخطی کرده بود؛ کسانی مثل شریعتمداری امروز دلایل و براهینی به جز میزان مشارکت انتخاباتی که یک امر ذاتا متغیر است در چنته میداشتند. البته اگر نظام و حکومتی پا برجا مانده بود!
از همینجا باید به اظهارات شریعتمداری در باب مشارکت انتخاباتی نقب زد.
چرا شریعتمداری در مقابل میزان مشارکت به اهمیت قانون اشاره نکرده است؟
آیا او نمیداند که وقتی حاکمیتی میتواند "انتخابات قانونی" برگزار کند یعنی مستظهر به حمایت اکثریت مردم است؟
البته که او میداند اما دلایلی از قبیل مصالح شخصی و باندی سبب میشود که حقیقتی اینچنین آشکار را به امر تبعی و همیشه متغیر مشارکت انتخاباتی گره بزند و مدعی کاهش رضامندی مردم از نظام اسلامی نیز بشود.
در باب رضامندی مردم باید گفت که منصه انتخابات هرگز تنها مولفه رضامندی نیست و مثلا میتوان به رخدادهایی مثل تشییع میلیونی پیکر شهید سلیمانی از سوی مردم ایران در سال 98 نیز اشاره کرد که در کنار کاهش مشارکت انتخاباتی در همان سال رخ داد.
ثانیا نمیشود از مشارکت انتخاباتی حرف زد و منکر تأثیر "تحریم انتخابات" بر روان کسانی از مردم شد!
پروژهای خیانتبار که باید گفت برخی دوستان و همقطاران اصلاحطلب آقای شریعتمداری طی 3 انتخابات اخیر آنرا کلید زدهاند و به دنبال آن توانستهاند با فریب کسانی از مردم زمینه کاهش مشارکت انتخاباتی را رقم بزنند.
در باب ناپختگی سخنان آقای شریعتمداری پیرامون مفهوم رضامندی و مفهوم مشارکت انتخاباتی البته باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که طبق منطق انتخابات و صندوق رأی؛ اتفاقا باید میزان مشارکت مردم در هنگامه بروز مشکلات و ناکارآمدیها بیشتر باشد. تا با مشارکتی بیشتر، به کسی بعنوان رئیسجمهور رأی بدهند که بر اساس کارنامهاش امید میرود بتواند بخشی از مشکلات را حل کند. دقیقا به مثابه پزشکی که مردم برای درمان بیماری خود به او مراجعه میکنند.
اما متأسفانه در قبال دو انتخابات گذشته ندیدیم که درباره این حقیقت بزرگ عالم سیاست کسی با مردم حرف بزند تا همانهایی که فریب پروژه تحریم انتخابات را خوردهاند نیز پای صندوق بیایند.
و اکنون آنچه در ابتدای این یادداشت نوشتیم بیشتر معنای خود را هویدا میکند... و آن اینکه چرا امثال شریعتمداری بعنوان رجال سیاسی؛ بین منافع خود و بیان حقیقت با مردم؛ گزینه بیان حقیقت را انتخاب نمیکنند؟!
"جهاد تبیین" و البته دعوت نسلهای امروز و آینده به تعقل و مطالعه؛ نوشداروی اصلی این بیماری است...