هدر گودنکاف (متولد: واگنر ، داکوتای جنوبی ، ایالات متحده) نویسنده پرفروش نامزد دریافت جایزه ادگار، نیویورک تایمز و USA Today است. او به همراه همسر و فرزندانش در آیووا زندگی می کند. در اوقات فراغت او از گذراندن وقت با خانواده، مطالعه و دویدن لذت می برد.
«وایلی لارک» شخصیت اول داستان و نویسندهای است که در نوشتن رمانهای جنایی مهارت بالایی دارد. اکنون او مشغول نوشتن چهارمین رمان خود است و هنوز نمیداند که همزمان با نگارش آن قرار است به چه رازهای مخوفی پی ببرد. هدر گودنکاف (Heather Gudenkauf) در کتاب مهمان نیمه شب (The overnight guest) با ضرباهنگ تند وقایع و روایت جذاب خود داستانی نگاشته که قرار است مدتها ذهن شما را به خود مشغول کند. وایلی لارک که در نهایت برای نوشتن رمان چهارمش به موضوع دلخواهی نمیرسد، راهی خانهای خالی و دورافتاده میشود. این خانه در سال 2000 میزبان قاتلانی بوده که دو فرد را به قتل رساندهاند و در این بین کودکی هم گم شده که کسی از او هیچ خبری ندارد. هنگامی که یک طوفان شدید برفی اهالی شهر را درگیر خود کرده، وایلی کودک پنجسالهای را میبیند که در حیاط خانه رها شده است؛ درحالی که بهشدت خونریزی دارد و دهانش با چسب پوشانده شده. وایلی سراسیمه قصد دارد تا پلیس را در جریان بگذارد اما طوفان باعث شده برق خانه قطع شود و او هیچ راه ارتباطی با مأموران پلیس نداشته باشد. پس خودش دستبهکار میشود و سعی میکند مراقبت از کودک را به عهده بگیرد. وایلی پسربچه را به خانه میبرد و با رسیدگی به زخمهایش از او میخواهد که از اتفاقات پیشآمده حرفی بزند اما به نتیجهای نمیرسد. سرانجام وایلی که امیدی برای پی بردن به راز کودک ندارد از خانه خارج میشود تا با جمعآوری هیزم، فضای خانه را گرم نگهدارد. اما وقتی برمیگردد با درهای بسته روبهرو میشود. همهی درهای خانه از داخل قفل شدهاند و عجیبتر از آن، وایلی از پنجرهی خانه زنی را میبیند که تبری به دست گرفته است. با دیدن این صحنه است که وایلی وحشتزده به خانه حملهور میشود تا هرطور شده کودک را نجات دهد اما... هدر گودنکاف در روایت کتاب مهمان نیمه شب از رفتوبرگشت بین گذشته و حال استفاده کرده است. گذشته یعنی بیست سال پیش، زمانی که قتلها رخ دادهاند و اکنون نیز زمانی است که وایلی با حوادث غیرعادی خانه مواجه میشود. این سبک نگارش، نه تنها بر جذابیت کتاب افزوده، بلکه خواننده را در نوعی تعلیق و شگفتی فرو میبرد. فضای مخوف داستان تنها به صحنههای تاریک و ترسناک محدود نمیشود. هدر گودنکاف میکوشد حتی در توصیفاتی که از اتفاقات معمولی دارد، ترس و وحشت را به مخاطبش القا کند. بادی که تازیانه میزند و کتری که زوزه میکشد به خواننده یادآوری میکنند که قرار است با وقایع هولناکی روبهرو شود. از سوی دیگر، شخصیت «وایلی لارک» تاحدودی به زندگی واقعی نویسنده نزدیک است. هر دو نویسندهی داستانهای جنایی هستند و اتفاقاً محل حوادث کتاب، شهر آیووا، یعنی همان شهری است که هدر گودنکاف در حال حاضر در آن سکونت دارد. اگر شیفتهی داستانهای ژانر وحشت هستید، پیشنهاد ما به شما خواندن کتاب پرفروش مهمان نیمه شب است. علی قانع برگردان روان این کتاب را به عهده داشته و نشر نون نیز آن را روانهی بازار کتاب کرده است.
پرفروش نیویورک تایمز
نامزد جایزهی گودریدز (2022)
کاملاً ملموس، جذاب و تقریباً دردناک است... سفری مسحورکننده! (نیویورک تایمز)
مهمان نیمه شب نهتنها قانعکننده است، بلکه اعتیادآور نیز هست. داستان با طرحی بیعیب و نقص پیش میرود و بسیار تکاندهنده است. (سامانتا داونینگ، نویسندهی پرفروش)
این داستان پیچدرپیچ در نهایت به یک نتیجه رضایتبخش میرسد. (هفتهنامهی ناشران)
مهمان نیمه شب اثر هدر گودنکاف یک بافتهی محکم از رمانی است که تضمین میکند موهای پشت گردن شما را بلند کرده و شما را مجبور کند که صفحات آن را در شب ورق بزنید! در درون طوفانی قرار بگیرید که احساس خواهید کرد پنجرههای خانه را بهم میکوبد، حال و گذشته بهم میآمیزند و شما آینده را نخواهید دید. من که این کتاب را بلعیدم و شما هم احتمالاً آن را میخورید! (کاترین مک کنزی، نویسندهی پرفروش)
هدر گودنکاف با رمان مهمان نیمهشب یک بار دیگر نشان داد که استاد واقعی تعلیق است! این کتاب نفستان را در سینه حبس میکند. وقتی شروع به خواندن آن کردید، برنامههای دیگر خود را لغو کنید؛ زیرا هرگز نمیتوانید این کتاب را کنار بگذارید. (هانا مری مککینون، نویسندهی پرفروش بینالمللی)
وایلی دستهای سرد و ترکخوردهاش را به صورتش زد و جیغ کشید. یک کودک بی پناه. کودکی جلوی حیاط خانهاش افتاده بود. او از میان برفها به طرفش دوید و فوراً پایش پیچ خورد، خم شد به جلو و با دست راستش سقوط کرد. احساس کرد استخوانش شکسته و منتظر درد شدیدی بود، که اینطور نشد. چراغقوه روی یخ سُر خورد و مثل چرخ گردونی چرخید تا اینکه بالاخره از حرکت ایستاد و نورش افتاد روی کودک که بیحرکت مانده بود و چهرهاش را روشن کرد. او مانند یک مجسمۀ یخی میدرخشید. وایلی همانجا افتاده بود؛ مبهوت، در چند قدمی صورت کودک. چشمان کودک بسته بود، و انگشت شستش در دهانش. جوی کوچکی از خون از سرش جریان داشت. وایلی نمیتوانست تشخیص بدهد که نفس میکشد یا نه. وایلی نالهای کرد و فقط با استفاده از دست چپ خود به زانو نشست. انگشتها و بعد دستش را خم و راست کرد که آسیبی ندیده باشد. درد داشت، اما فکر نمیکرد شکسته باشد. قدری به جلو خزید تا اینکه درست در کنار کودک قرار گرفت. نمیدانست چه کند. آیا باید سعی میکرد او را حرکت دهد؟ مشخصاً از ناحیۀ سر آسیب دیده بود، اما اگر آسیب نخاعی نیز داشت چه؟ وایلی باید برای درخواست کمک تماس میگرفت، اما آیا آمبولانس میتوانست در این توفان تمام مسیر را طی کند؟ اصلاً اینطور فکر نمیکرد. وایلی آهسته گفت: «هی.» لایۀ یخ نازکی را از روی گونۀ رنگپریدهاش پاک کرد. پسرک واکنشی نشان نداد. وایلی انگشتش را زیر بینی او فشار داد. آیا نفس میکشید؟
· نویسنده: هدر گودنکاف
مترجم: علی قانع
زبان: فارسی
ناشر چاپی: نشر نون
تعداد صفحات: 304
موضوع کتاب: کتاب داستان و رمان خارجی
نسخه الکترونیکی: دارد
نسخه صوتی ندارد
بنابراین اگر از طرفداران ژانر ترسناک و جنایی هستید و داستانهای پلیسی و هیجانانگیز را دنبال میکنید، کتاب مهمان نیمه شب را هرگز از دست ندهید. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.