درباره کتاب عقاب
رمان سیاسى عقاب واقعا رمان لذت بخش و پُر مایه اى بود که به فکر وادارم کرد.رمان از منظر فلسفى تاریخچه اى از سرگذشت بشر است که در تلاش رسیدن به عالم معناست و براى این رسیدن، دست به هرکارى مى زند.پیام کتاب این است که براى رسیدن به عالم معنا و تعالى، آن چیز که باید به دنبالش باشیم درون خود ماست و ما باید آن را در خود جستجو کنیم و تمام راه هاى تقلا براى رسیدن محکوم به فناست.رمان در بطن داستان گوشزد مى کند که انسان موجودى عادت پذیرست و کم کم به محیط عادت مى کند اما مکس بر خلاف این باور عصیانى میکند که موجباتش مرگش است.رمان بر این باور است که ما محکوم به جبر هستیم و تقلا بى فایده است. رمان قید مى کند که این دنیا، حالت روحانى از آن دنیاست که آن دنیاى بالا در نظر ما فقط تبدیل به حالت جسمانى شده که باعث میشه از این دنیا غافل شویم.رمان سرنوشتى پرمته وار دارد، عقاب راه رسیدن به دنیایى ست که وجود ماست که چنگ زدن به او فقط فناى مارا زودتر مى کند.اما از جنبه سیاسى رمان در بررسى و نقد حکومت هاى سیاسى چپ به ویژه حکومتى کمونیستى است که حتى باعث تبعید کاداره از آلبانى شد.عقاب از این منظر نماد آزادى و صلابتى است که قهرمان رمان سعى بر سوار شدن بر آن طبق یک افسانه قدیمى به عالم بالا صعود کند که در واقع همین عقاب در قفس نقدى ظریف بر حکومت ها مستبد چپ گرایى کمونیستى ست.
خلاصه کتاب عقاب
داستان رمان عقاب، درباره ی زندگی مکس، قهرمان داستان است. او که در شبی عجیب در راه خرابه زیر پایش خالی می شود و بدون هیچ دلیل و توجیهی در مکانی خارج از فضا و زمان سقوط می کند، جایی که حکومتی خودکامه و مرموز برای سکونت افراد فروافتاده در نظر گرفته است. و او در آن دنیا؛ که دنیاى سقوط کرده هاست بى هیچ دلیل به جایى محکوم به زندگى در تبعید است.در این دنیای سفلی، فرار چیزی نیست جز یک رویا، و همچین دلیلی مضاعف برای احساس گناه مبهمی که گریبانگیر شخصیت های رمان است. و قهرمان داستان برای پیوستن به آن هایی که در دنیای بالا زندگی می کنند، در تقلا براى صعود و بازگشت به دنیاى بالاست. از اسطوره ای کهن الگوبرداری می کند و سوار بر عقاب به بالا پرواز می کند، عقابی که در ازای کرایه این سفر، گاه و بی گاه گوشت تن راکب خود را می طلبد. و در نهایت موجب فنا و مرگش مى شود.
درباره نویسنده عقاب
اسماعیل کاداره، زاده ی 28 ژانویه ی 1936، نمایش نامه نویس، مقاله نویس، شاعر و رمان نویس آلبانیایی است.او تحصیلات ابتدایی را در شهر جیروکاستر گذراند و در دانشکده ی تاریخ و زبان شناسی دانشگاه تیرانا، به تحصیل در رشته ی زبان و ادبیات پرداخت. کاداره سپس به روسیه رفت و همزمان با خواندن ادبیات در مسکو، مجموعه اشعارش را به روسی منتشر کرد و اولین رمانش را نیز در همین زمان نوشت.کاداره در سال 1990 به خاطر صحبت علیه حکومت، پناهندگی سیاسی از کشور فرانسه دریافت کرد. در خلال دهه های 1990 و 2000، بارها از کاداره خواسته شد که رئیس جمهور آلبانی بشود اما او نپذیرفت.اسماعیل کاداره، همسر نویسنده ی آلبانیایی، هلنا کاداره، است و دو دختر دارد.
قسمتی از کتاب عقاب
وقتی که قفس خالی شد، این احساس به او دست داد که باری از روی دوشش برداشته شده است. با این وصف، نمی توانست از زمین خون آلود چشم برگیرد. لحظه ای احساس کرد که قرمز مایل به ارغوانی تیره تر می شود، گویی که بخواهد روی رازی را بپوشاند، اما لحظه ی بعد دید که درخشش خود را باز یافته است.
سرش را به سمت پنجره برگرداند. بیرون، شب شده بود. با خودش فکر کرد که امشب زمان مناسبی است. درخشش ماه به قدری بود که حیوانات وحشی نگران نمی شدند. پتو را کنار زد و برخاست. موهایش را جلوی آینه کم وبیش صاف کرد، پالتویی پوشید و بیرون رفت.
می پرسی چطور اینجا می افتند و از کجا می افتند؟ به عنوان فردی که سقوط کرده باید در جایگاهی باشی که این مطلب را بدانی! آن جا در پایتخت آدم هایی هستند که دست به حماقت هایی می زنند و بعد می پرسند چه بلایی سرشان آمده است. چرا و چطور اخراج شان کرده اند. همه مسیر سقوط را می دانند. از بالا به پایین، و نه برعکس. هر چیزی که بیفتد، از بالا می آید. فقط ارواح مردگانند که بالا می روند…
آنهایی که در بالا و یا پایین زندگی میکردند، از تمام این اتفاقات بی خبر بودند. در مدرسه درباره جولیوس سزار، اهرام مصر، جنگهای صلیبی، انداختن بمب اتم، رفتن ها و آمدن های چنگیزخان و یا هیتلر مطالعه میکردند و بر این باور بودند که تاریخ در این چیزها خلاصه میشود. نمیتوانستند از این تاریخ دیگر، تاریخ واقعی، با زینتهای دیگر، شکنجه های دیگر و عده ای حاکم ناشناسش تصوری داشته باشند.
شناسنامه کتاب عقاب
- نویسنده: اسماعیل کاداره
- ترجمه: محمود گودرزی
- انتشارات: مروارید
- تعداد صفحات: ۹۳
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: ندارد