ساعدنیوز: در دهه فجر انقلاب اسلامی کمتر به بررسی نقش یاران حضرت امام خمینی (ره) در پیشبرد اهداف نهضت اسلامی و در نهایت پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی پرداخته میشود. شهید استاد مرتضی مطهری یکی از نزدیک ترین یاران امام خمینی بود و نقش برجسته ای در بسترسازی فکری برای به ثمر رسیدن نهضت اسلامی داشت و به دلیل همین نقش برجسته و پررنگ هدف ترور کوردلان و معاندان قرار گرفت. نقش فکری-عملی شهید آیت الله مطهری در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی چگونه قابل تبیین است؟
دکتر علی مطهری: ایشان در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی به دو شکل نقش ایفا کردند. یکی این که ایدئولوژی اسلامی را از طریق نوشتن و سخنرانی های متعددشان ارائه دادند و از این جهت به عنوان "ایدئولوگ انقلاب اسلامی" شناخته شدند. ایشان کاملاً مورد تأئید امام بودند. زمانی که از قم به تهران آمدند، سلسله سخنرانی های متعددی در انجمن اسلامی پزشکان، انجمن اسلامی مهندسان، و در جمع عموم مردم داشتند. بعد از تأسیس حسینیه ارشاد، این سخنرانی ها به صورت جدی تر پیگیری شد. در این سخنرانی ها ایشان با قوّت و شجاعت مثال زدنی ایدئولوژی اسلام را عرضه کردند و به این طریق، زمینه فکری انقلاب اسلامی را فراهم کردند.
اما در بُعد عملی نیز نقش شهید مطهری در انقلاب اسلامی بسیار قابل توجه است. از قبل از 15 خرداد 42، ایشان از شاگردان برجسته امام خمینی بودند. شهید مطهری در کنار آیت الله منتظری، دو شاگرد ممتاز و برجسته امام محسوب می شدند. حتی باور من این است که امام اهمیت بیشتری حتی برای شهید مطهری قائل بودند و ارتباط تنگاتنگی با ایشان داشتند. در شب 15 خرداد 42 بعد از سخنرانی مهیج بر علیه شاه، ایشان بازداشت شدند. 45 روز در بازداشت به سر می بردند و بعد، آزاد شدند. وضعیت به گونه ای ملتهب بود که حتی احتمال اعدام ایشان نیز مطرح بود کما این که در آن زمان، بحث اعدام امام خمینی هم مطرح بود. بعد از این حادثه، باز ایشان در موارد متعددی بازداشت، بازجویی و سپس آزاد می شدند. این بازداشت ها کوتاه بود. اما بعد از سخنرانی ایشان درباره مسأله فلسطین، فشارهای سختی به ایشان وارد شد و حسینیه ارشاد نیز تعطیل گردید. بعد از این رویداد، بازداشت شدند و واقعاً در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک مورد شکنجه های سختی قرار گرفتند. یادم هست ایشان می گفتند که چشم ما را بسته بودند و در هنگام انتقال سر ایشان به شدت با سقف برخورد کرده بود.
اما برجسته ترین نقش شهید مطهری حفظ خلوص فکری نهضت اسلامی بود. ایشان تلاش می کردند که هیچ نوع التقاطی در نهضت وارد نشود. در سال های 53 و 54، جریان ها و گروه های التقاطی مانند گروه مجاهدین خلق ظهور پیدا کردند. از یک طرف، ادعای اسلام ناب را داشتند و از طرف دیگر، مارکسیست بودند. این گروه در زمینه عملیات مسلحانه نیز فعال بود. سفیر آمریکا در ایران را ترور کردند. از فرماندهان شاه نیز توسط این گروه ترور شد. این گروه نفوذ بسیار قابل توجهی در میان عموم متدینین در جامعه داشت. آنها با استناد به آیه "فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا" به عملیات ترور دست می زدند و در عین حال نیز به مارکسیسم تمایل داشتند. تنها کسی که این التقاط و انحراف را به درستی درک و فاش کرد، شهید مطهری بود. البته فضا به گونه ای بود که حتی بخشی از روحانیت نیز به دلیل تبلیغات این گروه، مدافع آن ها بودند. هر کسی می خواست در آن زمان، لب به انتقاد از این گروه بگشاید، به نوعی از طرف طرفداران متعصب مدافع این گروه به طرفداری از شاه و سرمایه داری متهم می شد.
بنابراین، در چنین فضایی شجاعت و فداکاری مثال زدنی شهید مطهری برای فاش کردن انحراف گروه مجاهدین خلق در نوع خودش بی نظیر است. ایشان محکم ایستادند و اعلام کردند که ما با این گروه التقاطی همکاری نخواهیم کرد چرا که به اعتقاد ایشان، سران این گروه، مارکسیست و فریب خورده بودند. این ایستادگی ایشان باعث شد که راه انقلاب از راه مجاهدین خلق جدا شود. آن زمان، امام در نجف بودند و بسیاری از روحانیان نیز طرفدار مجاهدین خلق بودند. از این منظر هم، کار شهید مطهری واقعاً تحسین برانگیز است. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و شروع فرایند تشکیل جمهوری اسلامی ایران نیز جلوی ورود مجاهدین به دستگاه رهبری را گرفتند. همین هوشیاری و بیداری فکری و عملی شهید مطهری در برابر مجاهدین دلیل هدف قرار گرفتن ایشان توسط گروه فرقان بود. گروه فرقان با گروه مجاهدین ارتباطات نزدیکی داشت و طبیعتاً به دلیل خطری که احساس کرده بودند، تصمیم به ترور شهید مطهری گرفتند.
ارتباط نزدیک شهید مطهری با امام تا حدی بود که امام به ایشان فرمودند که اعضای شورای انقلاب را تعیین کنند و بعد اسامی را به امام دهند که نظر نهایی را بدهند. این نیز یکی از اقدامات مهم شهید مطهری پیش از شهادت شان بود. یکی دیگر از اقدامات شهید مطهری جلوگیری از ریاست آقای لاهوتی بر کمیته های انقلاب بود. شهید مطهری معتقد بود که آقای لاهوتی در زمانی که در زندان بوده به لحاظ فکری به مارکسیست ها نزدیک شده است و به همین دلیل خطر التقاط وجود دارد. به همین دلیل امام از ایشان خواست تا کس دیگری را برای ریاست کمیته های انقلاب معرفی کند و شهید مطهری، آقای مهدوی کنی را معرفی کردند. طبیعتاً اگر نبود هشیاری شهید مطهری، کمیته های انقلاب به واسطه آقای لاهوتی به دست مجاهدین می افتاد.
کلماتی که امام بعد از شنیدن شهادت شهید مطهری به کار بردند؛ این که "او پاره تن من بود؛ حاصل عمر من بود" نشان از علاقه شدید امام به شهید مطهری دارد. امام امیدوار بود که شهید مطهری حوزه های علمیه را ارتقاء ببخشد و طلاب زُبده را تربیت کند. پیش از ترور هم شهید مطهری تصمیم داشتند به قم بروند و حتی پیش امام رفتند و تقاضا کردند که به قم بروند ولی امام از ایشان خواستند که مدتی هم در تهران بماند تا امور سامان بگیرد. به هر صورت تقدیر این بود که ایشان شهید شوند.