اشعار زیبا در مورد انسانیت و آدمیت

  چهارشنبه، 11 اسفند 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
اشعار زیبا در مورد انسانیت و آدمیت
همه می‌دانیم، معرفت، عشق و از خودگذشتگی، دوری از گناه و آزار و ظلم به دیگران و مهربانی معنای انسانیت است. اما گاهی بر اثر خودخواهی این ها را فراموش می‌کنیم. در این مطلب گزیده ای از شعر و متن زیبا در مورد انسانیت و آدمیت را می‌خوانید.

صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
صورت انسان مس و معنی انسان زرست
مس چه بود لحم و پوست زر چه بود عشق دوست
این مس اگر زر شود از دو جهان برترست

****

از همان روزی كه دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی كه فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است

من كه از پژمردن یك شاخه گل
از نگاه ساكت یك كودك بیمار
از فغان یك قناری در قفس
از غم یك مرد در زنجیر
حتی قاتلی بردار،
اشك در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از كجا باور كنم؟

صحبت از پژمردن یك برگ نیست
وای، جنگل را بیابان می كنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می كنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می كنند

صحبت از پژمردن یك برگ نیست
فرض كن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض كن یك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض كن جنگل بیابان بود از روز نخست
در كویری سوت و كور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است…

شعردرمورد انسانیت
****

مانند درخت که از تبر می ترسد
یا ظلمت شب که از سحر می ترسد
انسانیت آن نشان اشرافی ما
از فقر شعور این بشر می ترسد

*****

انسان بودن زیاد سخت نیست
کافیست مهربانی کنی
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی
را نرنجاند، همین انسانیت است!
وقتی برای همه خیر بخواهی
همین انسانیت است….

****

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت

اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

سعدی

****

متن درمورد انسانیت

مست باید بود و لایعقل، در این دنیای پست

چون که دائم می رسد، بر عاقلان آزارها

رتبه هر کس در این عالم، به انسان بودن است

کشته شد انسانیت ، با دستِ بی مقدارها

****

رسد آدمی به جائی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حدّست مکان آدمیّت

طیَران مرغ دیدی ، تو ز پایبند شهوت

بدر آی تا ببینی طیران آدمیّت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیّت

از میان دو واژه انسان و انسانیت،

اولی در میان کوچه ها

و دومی در لابلای کتاب ها سر گردان است.

****

شعر آدمیت

بار درخت علم ندانم مگر عمل

با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری

علم آدمیت است و جوانمردی و ادب

ورنی، ددی، به صورت انسان مصوری

سعدی

****

گل گندم خوب است

گل خوبی زیباست

ای دریغا که همه مزرعه ی دل ها را

علف هرزه ی کین پوشانده ست

هیچکس فکر نکرد

که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست

و همه مردم شهر

بانگ برداشته اند

که چرا سیمان نیست!

و کسی فکر نکرد

که چرا «ایمان» نیست!!

و زمانی شده است

که به غیر از «انسان»

هیچ چیز ارزان نیست

****

خویشتن را خیر خواهی خیرخواه خلق باش

ز آن که هرگز بد نباشد نفس نیک اندیش را

آدمیت رحم بر بیچارگان آوردن است

کآدمی را تن بلرزد چون ببیند ریش را

****

قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است

****


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها