درباره محسن دامادی
محسن دامادی کارگردان و فیلمنامه نویس در سال 1338 در کرمان متولد شد. او را بیشتر به عنوان فیلمنامه نویس می شناسند. هرچند شروع کار دامادی با نوشتن داستان های کوتاه بود، اما او فعالیت حرفه ای اش را به عنوان نویسنده با فیلم آپارتمان شماره 13 ساخته یدالله صمدی شروع کرد.
درباره کتاب افسانه یک نجیب زاده ایرانی
رمان پیش رو داستان پسری به نام مانی است که در سال 1332 به ستاره، دختری که در همسایگی شان زندگی می کند علاقه مند می شود، اما این عشق به آتش و خون کودتا ختم می گردد چرا که ستاره در اتفاقات کودتای 28 مرداد سال 1332 نقش دارد و سرگذشت تاریکی انتظارش را می کشد. مانی در فراق ستاره به جنون مبتلا و دچار سردرگمی می شود. با این حال یک بار دیگر تاریخ در تابستان سال 1360 ستاره را به او برمی گرداند. رمان ادامه می یابد و داستان تکرار می شود، حاصل یک ازدواج دختری به نام ستاره است و باز هم پسری به نام مانی و عشق او به دخترک که این بار ماجراهایشان در دل حوادث سال 1388 رخ می دهد و سرنوشتی دیگر پیدا می کند.
در بخشی از کتاب افسانه ی یک نجیب زاده ی ایرانی می خوانیم...
خیالم با ناامیدی درافتاد: خدا کند کم نیاورم. جوان نگاهم کرد، لبخند زد. گفتم این کوچه سهراب دارد؟ گفت نمی دانم. گذشت. ناامید نشدم. گفتم حتماً دری باز می شود، کسی خواهد آمد، کسی که شباهت به سهراب دارد. نیامده بودم بی نتیجه بروم: لازم شود دوباره بخت خودم را امتحان می کنم. از توی خانه ماندن بهتر است. تلخ است از فضای خانه کلافه باشی، زمان و تنهایی خوره ی روحت باشد. شکنجه ی انتظار از هر شکنجه ای دردناک تر است. تجربه داشتم. پنداری اختاپوس وحشت به همه جای وجودت چنگ می زند و هر دست او را پس بزنی، دست دیگری جلو می آید. ماه کجا رفت؟ همین جا بود. شاید رفت پشت سنگ های سیاه یکی از آن آپارتمان های بلند. چه به روز نمای شهر آمد؟ شهری که هر سوی آن قامت بلند چناری بود... نوری از پشت سیاهی تابید. منتظر معجزه ماندم: ماه آن جا بود، آمد، ابر سیاه را از روی صورت خودش کنار زد. هیچ چیز و هیچ کس نباشد، ماه هست: تا صبح بمانم و چشم از او برندارم. ماه هم برود خورشید سر می زند. از کرانه ی شرقی، مهر خاوری. کجا بروم بهتر از این جا؟ رفتن به خانه ای که ستاره ندارد، رفتن به استقبال جنون است. استعداد نهفته ی آن را دارم. این بار حتماً دیوانه می شوم. رودرروی ترس و تشویش بایستم و با ماه عالم رفاقت کنم. فشار خواب هم بیاید حریفم. بهتر از خواب زورکی با داروست، همراه با کابوس کابوسی که محال بود تصویر ستاره در آن خوش باشد. هشیاری برود، جنون می آید. به خودم نهیب زدم: چرا ناامیدی؟ دختری دارم پاکیزه تر از برگ گل. مسئول، نجیب، مهربان. چرا دیوانگی پیروز شود؟ باید ستاره سامان بگیرد، از دواج کند، صاحب فرزند شود، نوه بیاید. اگر دختر باشد آذر، پسر باشد... نامی به یادم نیامد. باشد به میل ستاره. گفتم دعا بخوانم.
«بهترین نیاز آدمیزاد، نیایش است.»
«و اگر برآورده نشود؟»
«دست کم قلب آدم آرام می شود.»
شناسنامه کتاب افسانه یک نجیب زاده ایرانی
-
نویسنده: محسن دامادی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر چشمه
- تعداد صفحات: 203
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
اگر به ادبیات داستانی ایران و به ویژه ژانر اجتماعی علاقه مند هستید، این کتاب برای شماست. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.