درباره کتاب سکوت
رمان سکوت سرشار از سوالات بنیادین مذهبیست.سکوت حرف همیشگی شوساکو اندوست که می گوید آنکس که در درونش ایمان دارد کلام خدا و مسیح را می شنود. سکوت داستان سخن هاست اما در دل آدمی.سکوت درباره ی سکوت خداوند است در دوره ی سختی و یهودایی که همیشه و همه جا حاضر است. سکوت بیشتر داستان یهوداست تا مسیح آیا آنکس که در دوره ی آرامش و راحتی مومن است خود یهودا نیست؟
خلاصه کتاب سکوت
دو کشیش مسیحی پرتغالی به کشوری که دشمن مذهبشان است سفر می کنند جایی که اربابان فئودال، مومنان را مجبور می کنند که اعتقاداتشان را انکار کنند. در نهایت دستگیر و وادار می شوند تا مرگ برادران ژاپنی خود بخاطر ایمانشان را به نظاره بنشینند. این ظلم و ستم بیش از حدی که می بینند ایمانشان را در معرض آزمایش قرار می دهد. شوساکو آندو یکی از مشهورترین و شناخته شده ترین داستان نویسان ژاپنی قرن بیستم است و کتاب سکوت به طور گسترده ای به عنوان شاهکار بزرگ او در نظر گرفته می شود.
فیلم سکوت
از روی این کتاب فیلمی هم ساخته شده است. فیلم درخشان اسکورسیزی هم مفاهیم موجود در کتاب را به بهترین شکل بیان کرده بود.کمتر کتاب بزرگیست که فیلمی خوب هم داشته باشد اما سکوت اسکورسیزی همان سکوت اندوست. اما پایان فیلم و کتاب متفاوت هستند منتها این دنباله ای که اسکورسیزی در فیلم اضافه کرده است در ماهیت کتاب اندو تغییری حاصل نکرده است. در واقع اگر اندو هم پایانی می نوشت در تنه پایان بندی اش همین نتایج وجود داشت.
درباره نویسنده سکوت
شوساکو اندو (۲۷ مارس، ۱۹۲۳ – ۲۹ سپتامبر، ۱۹۹۶) یک نویسندهٔ ژاپنی است که از دیدگاه یک مسیحی کاتولیک داستان می نوشت. خیلی زودی پس از اینکه Endō در سال 1923 در توکیو به دنیا آمد، خانواده وی به دالیان، بخشی از منطقه اجاره ای Kwantung در منچوری نقل مکان کردند. هنگامی که والدینش در سال 1933 طلاق گرفتند، مادر Endō او را به ژاپن بازگرداند تا با خاله اش در کوبه زندگی کند. Endō در سن 11 یا 12 سالگی در سال 1934 به عنوان یک کاتولیک تعمید داده شد. برخی می گویند این امر توسط مادرش ، که پس از طلاق به کاتولیک تبدیل شده بود ، آورده شده است ، در حالی که برخی دیگر می گویند خاله این تحریک را آغاز کرده است.

قسمتی از کتاب سکوت
آسمان تاریک شده بود. ابرها به آرامی از بالای کوه نزدیک زمین می آمدند. این جا جلگه چیزو کانو بود. انگار بوته ها بر زمین می خزیدند و تا چشم کار می کرد خاک قهوه ای و تیزه بود. سامورایی ها با هم بحث می کردند و به محض این که حرفشان تمام شد، دستور دادند کشیش را از اسب پایین بیاورند. طولانی نشستن بر پشت اسب، آن هم با دست هایی که محکم بسته شده بود، کار خودش را کرده بود؛ تا پایش را بر زمین گذاشت دردی نفس بُر در ران هایش دوید و خم شد.
حرف های بریده بریده ی او در بامداد پیش از حرکت شان بر قلب م سنگینی می کند: ‘چرا خدا این بلا را بر سر ما آورد؟’ بعدش هم که با آن نگاه پر از تمنا، عاجزانه نگاهم کرد و گفت: ‘مگر ما چه کرده ایم؟’ باید خزعبلات آن بزدل را از ذهن ام پاک کنم، اما نمی دانم چرا هنوز هم صدای شکوه های مغموم اش مثل میخ تیزی در دل ام فرو می رود؟ چرا خداوند این مصیبت و شکنجه را بر مردم روا داشته است؟ نه! او می خواست چیز بدتری بگوید. حرفی که بسیار زننده تر بود، یعنی سکوت خدا. خدا، در برابر تمامی این بی رحمی های وحشتناک و سبعانه سکوت کرده است و این چیزی بود که پشت گلایه ی او نهفته بود.
اصلا خدایی وجود دارد؟ در دوران کودکی هر وقت رقص باد را در آسمان آبی و لای درختان می دید، اذکاری به ذهن اش خطور می کرد، اما آن وقت ها، خدا مثل الان جرثومه ی ترس و سرگشتگی نبود، به زمین نزدیک بود و وجودش به حیات جان می بخشید.
شناسنامه کتاب سکوت
- نویسنده: شوساکو اندو
- ترجمه: حمیدرضا رفعت نژاد
- انتشارات: نشر نو
- تعداد صفحات: ۲۳۲
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: ندارد
معرفی رمان بار هستی اثر میلان کوندرا










































