به گزارش سرویس سرگرمی پایگاه خبری ساعدنیوز، ای شهدای گمنام و ای غلتیده در سرد و سنگین سربها که به عشق میهن، انقلاب و اسلام، سر بر سودای عشق نهادید. اینجا کجاست؟ ما کیستیم؟ شما که بودید و کجایید؟ بر مزار کدامتان بگرییم که بغض، امان نمیدهد؟ بگرییم، اما آیا گریه، دوا میکند؟ میگریم، اما افسوس که گریه نیز درمانی نیست! در این مطلب، زیباترین مجموعه شعرها و متنهای مربوط به شهدا را آماده کردهایم که در ادامه خواهید خواند. با ساعد نیوز همراه باشید.
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است
وگرنه همه اجرها در گمنامیست
محکمه خون شهداء محکمه عدلیست
که ما را در آن به محاکمه میکشند
*************************************
به هر که
هرچه داشتی بخشیدی
حتی تیرها هم
از پیکرت
خون نوشیدند
*************************************
آرام بخواب ای شهید...
ما هنوز بیداریم.
در این شبهای تاریک که صدای تو را از دل خاک میشنویم،
دلمان برای سادگیات، برای غیرتت، برای لبخند روزهای جنگ تنگ شده.
تو رفتی، بیصدا، اما با فریادی که تاریخ را لرزاند.
تو جان دادی، تا جان بگیریم از خاک...
و هنوز مادران شهید، با قاب عکستان زندگی میکنند...
ای شهید،
نفس ما از نفسهای توست،
پس ما را شرمنده نکن،
که راهت را نیمه نرویم...
*************************************

شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم،
قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم،
به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم
*************************************
اینک که شهر شعله ور بی خیالی است
جای برادران غیورم چه خالی است
جای برادران غیوری که بعدشان
این شهر در محاصره خشک سالی است
بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند
رد عبور صاعقه شان این حوالی است
من حرف می زنم و دلم شعر می شود
در واژه های من هیجان لالی است
طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند
تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است
آلوده است کوچه، خیابان به زندگی
چیزی که هست و نیست حالی به حالی است
بر من چه سخت می گذرد این غروب ها
جای برادران غیورم چه خالی است
*************************************

سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد
شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد
که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد
نمی اندیشد از غماز هر کس پاکدامن شد
که بر تقصیر یوسف پرده چاک پیرهن پوشد
ز استغنا نپردازد به عاشق حسن سنگین دل
مگر از خون خود تشریف رنگین کوهکن پوشد
لطافت را لباس ظاهری بی پرده می سازد
به عریانی تن خود را مگر آن سیمتن پوشد
فروغ ماه در ابر تنک پنهان نمی ماند
تن سیمین او را نیست ممکن پیرهن پوشد
روان شو تشنه جانان را اگر سیراب می سازی
که خط نزدیک گردیده است آن چاه ذقن پوشد
شود پروانه بیتاب را از سوختن مانع
اگر پیراهن فانوس شمع انجمن پوشد
بود زهر اجل، خشم و غضب پاکیزه گوهر را
که از کف وقت طوفان بیشتر دریا کفن پوشد
به گل نتوان نهفتن پرتو خورشید را صائب
زهی نادان که خواهد پرده بر روی سخن پوشد
“صائب تبریزی”
*************************************
شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند
نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند
حیا داشتند؛ ریا نداشتند
رسم داشتند؛ اسم نداشتند
*************************************

*************************************
اگر رسیدی و من زیر خاکها بودم
اسیر تنگی تلخ مُغاکها بودم
اگر رسیدی و دیدی شهیدتان شدهام
منم یکی ز همان بیپلاکها بودم
تو را به فاطمه بر سنگ قبر من بنویس
که من برای تو از سینهچاکها بودم
اگرچه دامنی آلوده داشتم اما
همیشه دست به دامان پاکها بودم
خدا که شاهد باشد تو نیز شاهد باش
برای جدّ شما از هلاکها بودم
خدا نیاورد آن روز را، ولی آقا
اگر رسیدی و من زیر خاکها بودم…
*************************************
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار
عشق یعنی با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجها
عشق یعنی یک تغزل شعر ناب مثنویهای خدای آفتاب
عشق یعنی سوختن با شعلهها سبز گشتن در شکوه قلهها
عشق یعنی های های اشکها در فرات بیوفا با مشکها
دستافشان رقص سرخی واژگون سعی در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار حسرت دیدار گلها در بهار
یک نماد از قصه جام شراب رویکردی سبز در تفسیر آب
عشق یعنی یک شهود بیکران سینهای با وسعت هفت آسمان
در حضور آن فروغ تابناک سر تاویل شفق در جام تاک
پایکوبی بر فراز دارها یک غزل با میثم تمارها
یا قنوتی هم صدای آبها در نماز صبح با مهتابها
عشق یعنی کهکشان در کهکشان چشم امیدی به سوی بینشان
عشق یعنی در فضای رازها خلسهای جاوید با پروازها
عشق یعنی بیکران نورها با شقایقها میان هورها
طور سینین حیرتی بیانتها شعر شبنم در گلستان خدا
اشک غم در حسرت دیدارها همدلی تا صبح با تبدارها
عشق یعنی یک سرود جاودان رقص گلها حیرت پروانگان
عشق یعنی زینبی تا اوجها ناخدایی بر فراز موجها
یک زبان در کام از سر غدیر کهکشان آسمانهای منیر
چیرگی بر خار و خسهای سراب مخزنالاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها یورشی جاوید بر بیدادها
عشق یعنی رود رود مادران در عزای خیلی از نامآوران
غرق در خون ذوالجناحی اشکبار در غم بشکوه آن تنها سوار
همنوا با عون یا جعفر شدن روی دستان پدر پرپر شدن
داستان خیمههای سوخته کودکانی از عطش افروخته
عشق یعنی اربعین یاسها اشک سرخی در غم عباسها
تا شهادت یک حبیب باوفا پیر برنای کتاب کربلا
جان فشانی مرگ احلی من عسل خوش درخشیدن فراسوی زحل
عشق گفتی کربلا آمد به یاد هیبت خون خدا آمد به یاد
عشق گفتی نینوا آمد به یاد عصمت لالهها آمد به یاد
شاعر:احمد دهبزرگی
*************************************

مکه برای شما، فکه برای من
بال نمیخواهم
این پوتینهای کهنه هم میتوانند مرا به آسمان ببرند.
*************************************
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما میشد ای کاش
*************************************
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید …
*************************************
از عرش صدای ربنا میآید
آوای خوش خدا خدا میآید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا میآید
*************************************

مقام معظم رهبری فرمودند: “زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.” بیشک هیچگاه فداکاریها و ایثارگریهای شهدا به اذن خدا فراموش نخواهد شد. امیدوارم از مطالب ارائهشده لذت برده باشید و آن را با دوستان انقلابی خود به اشتراک بگذارید. برای دیدن مطالب پرمحتوای دیگر، به بخش سرگرمی (اساماس) ساعدنیوز مراجعه کنید.
برای مشاهده سایر مطالب مرتبط با سرگرمی اینجا کلیک کنید