دکتر سیروان خسروزاده : نگاهی به قفقاز و بحران قراباغ

  شنبه، 17 آبان 1399 ID  کد خبر 112272
دکتر سیروان خسروزاده : نگاهی به قفقاز و بحران قراباغ
بحران قراباغ هر روز ابعاد جدیدی پیدا می کند و یکی از بحران های سیاسی، نظامی و اجتماعی پردامنه در منطقه قفقاز است. بخشی از خاک آذربایجان توسط ارمنستان اشغال شده است و مبنای این اشغال ریشه های ارمنی این منطقه است. ولی داستان به اینجا ختم نمی شود و تحلیل های عمیق تر نشان از وجود عناصر فرهنگی دیگری نیز در این منطقه می دهد.

قفقاز منطقه ­ایست مابین دریای خزر و دریای سیاه که به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده است. بخش شمالی را جمهوری­های خودمختاری تشکیل می­دهند که تماماً در قلمرو روسیه قرار دارند اما مهمترین بخش قفقاز یعنی بخش جنوبی آن متشکل از سه جمهوری مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان می­باشد. یکی از معضلات تاریخی این منطقه که تا به امروز لاینحل مانده است مساله مناقشات مرزیست. این مناقشات به نوبة خود ریشه در عواملی چند دارد که از جمله مهمترین آنها مرزبندی­های تحمیلی و فرمایشیست. مشاهده و بررسی جغرافیای قومی قفقاز به خوبی نشان می­دهد تقریباً ایجاد مرزبندی­های قومی در این ناحیه پدیده­ای زیانبار و محکوم به شکست بوده است زیرا مرزهای فعلی سنخیت زیادی با ساختار قومی قفقاز ندارند و هویت بسیاری از اقلیت­های قومی این ناحیه توسط دولت ملت­های سه گانه قفقاز در معرض تهدید و در آستانة نابودی قرار گرفته ­اند. دکتر سیروان خسرو زاده پژوهشگر تاریخ و دارای مدرک دکترای تاریخ از دانشگاه پیام نور تهران طی یادداشتی اختصاصی برای ساعد نیوز به بررسی، ریشه های قومی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی و ژئوپلتیکی بحران قراباغ پرداخته است. دکتر خسروزاده تحقیق های ارزنده ای را درباره تاریخ منطقه قفقاز منتشر ساخته است:

تصویر

پراکندگی قومی، مرزبندی­های سیاسی در قفقاز جنوبی را با چالش مواجه ساخته است. ناگفته پیداست یکی از مهمترینِ این چالش­ها مسالة قره ­باغ است. در رابطه با مساله قره ­باغ متخصصان و صاحبنظران بی­شماری به اظهار نظر پرداخته­اند و مقالات و کتاب­های بی­شمار به زبان­های مختلف نوشته شده است بنابراین هر آنچه گفته شود چیزی جز تکرار مکررات نخواهد بود. از اینرو در این نوشتار صرفاً تلاش می­شود به زبانی بسیار ساده پیچیدگی مسالة قره­ باغ برای مخاطبان این نوشتار روشن گردد زیرا تا زمانی که پیچیدگی جغرافیایی مساله روشن نشود، اهمیت این بحران غیرقابل درک خواهد بود.

تصویر

مساله قره ­باغ

تقریباً از واپسین دهه­های قرن نوزدهم اندیشه­های سیاسی چون ناسیونالیسم و سوسیالیسم به تدریج به قفقاز راه پیدا کرد و ارامنه و آذربایجانی­ها و گرجی­ها را که قرنها در کنار همدیگر زندگی کرده بودند تحت تاثیر قرار داد. برخورد ارامنه و آذربایجانی­ها در سال 1905 در قفقاز برآیند فرایندی بود که از مدتی قبل آغاز شده بود. این نقطه عطف شوم منشاء بسیاری از دشمنی­ها و درگیری­های بعدی میان طرفین شد. جنگ جهانی اول در حالی در سال 1914 شروع می­شد که ارمنیان در حال همکاری با متفقین بودند و آذربایجانی­ها دل در گرو پیشروی عثمانی در قفقاز داشتند. بر اثر چنین جبهه­گیری­های متضاد و پیشینة پرتنشی بود که در سال 1918 ارامنه و آذربایجانی­ها در باکو و در جریان دو واقعه جنگی کشتارهایی عظیم از هم کردند. در ماه مه همین سال جمهوری­های سه گانه آذربایجان، ارمنستان و گرجستان اعلام وجود کردند و طبیعتاً از جمله نخستین اولویت­های جمهوری­های تازه تاسیس بسط اقتدار خود در قلمروهای مورد نظرشان بود. چنین بود که ناحیة قره ­باغ مورد کشمکش آذربایجان و ارمنستان قرار گرفت. انگلیسی­ها که در فاصله زمانی 1918-1920 در قفقاز حضور داشتند با واگذاری قره ­باغ به آذربایجانی­ها تلاش کردند غائله را موقتاً بخوابانند. آنان ارمنیان را با این وعده که سرنوشت سیاسی آنان و سرزمینشان در کنفرانس صلح پاریس مشخص خواهد شد آرام کردند. به دنبال خروج انگلیسی­ها از قفقاز بلشویک­ها در حالی قدم به قفقاز گذاشتند که توان دفاعی آذربایجان و ارمنستان تماماً درگیر بحران قره ­باغ شده بود و چنین بود که بدون هیچ مقاومتی جمهوری مساوات آذربایجان بدست ارتش سرخ شوروی سرنگون شد و ارمنستان و گرجستان هم بتدریج به سرنوشت آذربایجان دچار شدند.

تصویر

اینک جمهوری­های سوسیالیستی آذربایجان و ارمنستان از مسکو انتظار داشتند بحران قره­باغ را حل و فصل نماید. اما حکومت شوروی هم هیچ راه حل قطعی برای حل این بحران نداشت و این مساله همچون آتش زیر خاکستر تا اواخر حکومت شوروی ادامه یافت. در سال 1988 ارامنه انضمام قراباغ به جمهوری ارمنستان را اعلام کردند و طولی نکشید ارتش ارمنستان قره­باغ کوهستانی را که جمعیت آن اکثراً ارمنی بود تصرف کرد و جمعیت زیادی از مسلمانان ساکن در محدوده واقع در حدفاصل ارمنستان تا قره­باغ که متشکل از کُردها و آذربایجانی­های شیعه بودند چاره­ای جز ترک این منطقه و آواره شدن به آذربایجان ندیدند. از این زمان تا هفته­ های اخیر که این دو جمهوری مجدداً رودرروی هم قرار گرفته­اند، ارمنستان مناطق متصرفی را در اختیار گرفته است. آنچه آمد مختصری از پیشینة تاریخی مساله قره­ باغ بود اما بحث اصلی نوشتار حاضر پیچیدگی بحران قره باغ و لاینحل بودن آن است که تلاش می­شود حتی الامکان تشریح گردد. برای فهم پیچیدگی مساله بایستی نقشة ذیل را مورد توجه قرار داد.

تصویر

در این نقشه جمهوری آذربایجان در سمت راست و جمهوری ارمنستان در سمت چپ قابل مشاهده­اند. در میان این دو جمهوری دو ناحیة کوچک وجود دارند: نخست ناحیه­ای که زمانی به کردستان سرخ (1323-1929) موسوم بود و لاچین مرکز آن بود. جمعیت این ناحیه تقریباً بطور کلی متشکل از کُرد و آذربایجانی و بنابراین مسلمان بود. دوم منطقة قراباغ است که در جنب کردستان سرخ سابق قرار دارد که بافت جمعیتی آن در سده­های گذشته بارها دگرگون شد و همزمان با فروپاشی حکومت شوروی اکثریت جمعیت آن را ارمنیان تشکیل می­دادند. جمهوری ارمنستان برای دستیابی به منطقة قراباغ چاره­ای جز تصرف کردستان سرخ سابق که کاملاً غیر ارمنی بود را نداشت و جمهوری آذربایجان هم حتی اگر هیچ ادعایی نسبت به قراباغ کوهستانی نمی­داشت باز هم برای تصرف منطقة غیر ارمنی کردستان سرخ چاره­ای جز تصرف و عبور از قراباغ ندارد. طبیعتاً بازندة اصلی بحران قراباغ جمهوری آذربایجانست زیرا نه تنها قراباغ را از دست داده بلکه حتی منطقه غربی آن را هم که به هیچوجه ارمنی نشین نبوده نیز از دست داده است. در عوض ارمنستان نه تنها قراباغ را بدست آورده بلکه سرزمین غیر ارمنی غرب آن را نیز که تماماً مسلمان بود بدست آورده و به دنبال آواره شدن ساکنان این نقطه، آزادانه می­تواند ماهیت و هویت جدیدی برای آن در نظر بگیرد. البته باید خاطرنشان ساخت هنوز هیچ کشوری در دنیا اشغال یا تصرف این مناطق توسط ارمنستان را به رسمیت نشناخته و مناطق متصرفی همچنان قلمرو آذربایجان به شمار می­آید. در چنین شرایطی سوال این است که راه حل این بحران چیست؟

تصویر

بسیاری بر این عقیده ­اند که بحران قراباغ هیچ راه­حلی ندارد. باتوجه به پیچیدگی قضیه اما بنظر می­رسد تنها راه­ حل موجود که البته شاید هیچکدام از طرفین درگیر وقعی به آن نگذارند حل مساله با استفاده از الگوی نخجوان باشد. آنگونه که در نقشة ذیل مشاهده می­شود خاک ارمنستان، آذربایجان را از نخجوان جدا کرده است و درواقع جمهوری خودمختار نخجوان هیچ ارتباط ارضی با خاک آذربایجان ندارد و عملاً منطقه­ای محصور و منزوی است. بر طبق این الگو می­توان تصور نمود قراباغ دقیقاً همچون نخجوان بصورت یک جمهوری خودمختار کوهستانی و وابسته به ارمنستان به موجودیت خود ادامه دهد و منطقة غربی آن یعنی کردستان سرخ سابق هم درست به همین شیوه در مابین قراباغ و ارمنستان بصورت خودمختار و وابسته به آذربایجان به حیات سیاسی خود ادامه دهد!

با توجه به آنچه درخصوص پیچیدگی مساله گفته شد هر کسی می­تواند به دشواری حل و فصل این بحران پی ببرد و متاسفانه در چنین شرایطی روی آوردن طرفین به راهکار نظامی اگرچه سرانجام پایداری نخواهد داشت اما چندان هم جای حیرت و محل سرزنش نیست چرا که آنچنانکه گفته شد اصولاً تشکیل دولت ملت در قفقاز و تعریف مرزهای پایدار امری نادرست بود و قفقاز می­بایست بصورت یک کنفدراسیون و با مشارکت کلیة اقوام و ملل ساکن در آن اداره می­شد.


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر