این فیلم که براساس زندگی واقعی ویلیامزها ساخته شده است، تصویر اراده ی پولادین مردی را نشان می دهد که در تمام مدت به آینده ی رویایی دخترانش ایمان داشته و آن ها را برای رسیدن به اهدافشان، سخت همراهی کرده است. باید بگویم ویل اسمیت آنچه را که در فیلم The Pursuit of Happyness «در جست وجوی خوشبختی» خلق کرد، چندین درجه پررنگ ترش را در این اثر به نمایش گذاشت. او با غرق شدن در نقش ریچارد فضایی را به وجود آورده که بیننده نمی تواند لحظه ای از فیلم چشم بردارد. King Richard، داستان یک زندگی الهام بخش است، قصه ای که سراسرش را عشق پر کرده و می خواهد این حس را با مخاطب اش به اشتراک بگذارد.
بیشترین بار فیلم را ریچارد و ویل اسمیت به دوش می کشند. بازیگری که به شدت در نقش خود غرق شده است و ابعاد شخصیتی یک پدر مهربان و نگران را بازی می کند؛ و ریچاردی که به درستی شخصیت پردازی شده و در دل قصه جای گرفته تا در اسمیت بتواند خودش را به عرصه ی ظهور برساند. King Richard قصه ی یک مسیر است و داستان های تخیلی از موفقیت های آدم ها را تعریف نمی کند. فیلم، بسیار صمیمی و دلگرم کننده است. آنقدر که شاید خودتان را جزئی از اثر تصور کرده و همانند ریچارد برای زندگی تان برنامه هایی را تدارک ببینید.
خلاصه داستان و مشخصات فیلم شاه ریچارد - King Richard
شاه ریچارد؛ فیلمی بیوگرافی درام به کارگردانی رینالدو مارکوس گرین و با بازی ویل اسمیت و جان برنثال است. داستان نگاهی دارد به زندگی ریچارد ویلیامز و مربی گری او بر فعالیت های ورزشی تنیس فرزندانش سرنا ویلیامز و ونوس ویلیامز…
- ژانر : بیوگرافی | درام | ورزشی
- امتیاز7.5/10
- محصول : United States
- ستارگان : Will Smith, Jon Bernthal, Tony Goldwyn
- کارگردان : Reinaldo Marcus Green
نقد فیلم شاه ریچارد - King Richard
درام بیوگرافی «شاه ریچارد» داستان پدری را روایت می کند که تصمیم دارد نام دخترانش وینس و سرنا را در تاریخ ورزش جهان ثبت و درج کند. خواهران ویلیامز نام های معروفی هستند، اما ریچارد ویلیامز کسی است که معمولاً فقط برای طرفداران ورزش تنیس نام آشنایی است. درام های ورزشی، به ویژه آن هایی که در فصل جوایز به نمایش گذاشته می شوند، بارها و بارها مورد تحسین مخاطبان و آکادمی اسکار قرار گرفته اند و حتی با وجود ساختار داستانی مشابه، یکی از قابل اعتمادترین ژانرهای سینمایی هستند. اما چرا؟! چون این آثار چه بر اساس ورزشکاران یا رویدادهای واقعی زندگی باشند («ارابه های آتش» – «The Fighter») یا چه براساس تخیل نویسنده («راکی» – «محبوب میلیون دلاری»)، به خاطر وجود یک فرمول آشنا و ایجاد انگیزه در مخاطب، حکم یک دوجین سکه طلا را داراند.
حالا فیلم «شاه ریچارد» به ظاهر جدید ترین افزودنی این لیست است که از دور شبیه به طعمه دلپذیر اما معمولی جوایز سینمایی است. با این حال، تنها پس از چند صحنه، کاملاً مشخص می شود که «شاه ریچارد» از پارچه دیگری بریده شده است. اگرچه فیلم چارچوبی آشنا دارد، اما در هر پلان قدرت، اشتیاق و ظرافتی عفونی القا می شود که به این داستان اجازه می دهد درام ورزشی را در قوی ترین و هیجان انگیزترین حالت خود به شیوه های شگفت انگیزی نشان دهد. شاه ریچارد ممکن است از منظر داستانی سریع حرکت کند، اما از درنگ کردن در برخی لحظات خانوادگی که به آن اصالت می بخشد، هراسی ندارد.
برخی ممکن است از دانستن اینکه تمرکز فیلم روی خواهران ویلیامز یعنی سرنا یا وینس نیست، بلکه پیرامون پدرشان ریچارد است، ناامید شوند. اما آیا همه ما قبل از تماشای این فیلم بارها نام این دو را در زندگی واقعی نشنیده ایم یا اخبار شگفتی سازی این دو را ندیده ایم؟ در 30 سال گذشته، وینس و سرنا بارها و بارها در مقابل چشمان مردم ورزش دوست جهان در زمین تاریخ ساز شده اند. بنابراین، کینگ ریچارد به کارگردانی رینالدو مارکوس گرین و تهیه کننده اجرایی خواهران فوق ستاره، قصد دارد نشان دهد که چگونه این دو نفر به آنجا رسیدند و پدرشان چه نقشی در این موفقیت داشت.
در اولین نمای این فیلم ریچارد ویلیامز (ویل اسمیت)، مرد سیاهپوست میانسالِ لاغر اندام و تقریباً ترسناکی که با همسر و پنج دخترش در کامپتون زندگی می کند، می گوید: «من در کسب و کار قهرمان سازی هستم. با این حال، در شروع فیلم شاه ریچارد، او هنوز هیچ قهرمان قانونی را مطرح نکرده است. وقتی فیلم شروع می شود، این پدرسالار در حال مربیگری دو دختر خردسالش وینس (سانیه سیدنی) و سرنا (دمی سینگلتون) است و میزبان تمرینات این دو بعد از مدرسه در زمین تنیس فرسوده آن محل است که در آن اعضای باند های جرم و جنایت رنگین پوست به دخترها نگاه بد می کنند و گهگاهی پدرشان را کتک می زنند. اما ریچارد نقشه ای دارد و مدت هاست که آن را داشته است: وقتی یک روز فهمید که یک تنیسور می تواند در یک بازی چقدر پول دربیاورد، به خانه رفت و به خانم ویلیامز گفت: «ما به دو فرزند دیگر نیاز داریم».
ریچارد نسخه خودش را از رویای آمریکایی دارد. او به جای اینکه برای کسب موفقیت برای خودش تلاش کند، آن را برای فرزندانش می خواهد. او نیز مانند هر کس دیگری که چنین رویایی دارد، مایل است کار کند، اما این یک تلاش جمعی خواهد بود. وقتی وینس و سرنا نیاز به تمرین دارند، تمام خانواده در ون جمع می شوند و سواری برای رسیدن به مقصد همیشه برای همه سرگرم کننده است؛ و همین جزئیات ریز، گوهری است که فیلم شاه ریچارد را به اثری شاخص و متفاوت در این ژانر بدل می کند. البته بیش از همه باید به این نکته اشاره کرد که وجه اصلی که «شاه ریچارد» را از درام های ورزشی مشابه جدا می کند، نگاه نژادی خاص آن به این نوع تمثیل است.
برای مثال ریچارد روشن می کند که نمی خواهد دخترانش بر اساس نژادشان تعریف شوند یا به خاطر رنگ پوست یا جامعه ای که در آن بزرگ شده اند، به آنها «آزادی» داده شود. اما نادیده گرفتن لایه های سیاهی که در تار و پود فیلم تعبیه شده است غیرممکن است. در واقع این فقط همان داستان قدیمی برخی از ورزشکاران نیست که از شانس ها استفاده می کنند و قهرمان می شوند؛ بلکه این فیلم گواهی است بر قدرت روح یک انسان سیاه پوست. فیلم شاه ریچارد جشنی از رفاقت است که شاید این روز ها در غرب، تنها در خانواده های سیاه پوست یافت می شود، در واقع فیلم نگاهی جامع به طول عمر مفید یک سیاه پوست در آمریکا است.
پدر خواهران ویلیامز می رود تا آینده ای امن و مرفه را برای دختران سیاه پوست خود در دنیایی تضمین کند که آرزو دارد با هر فرصتی آنها را شکست دهد. جدا کردن «شاه ریچارد» از این بافت نژادی غیرممکن است، و تلاش بیهوده خواهد بود، زیرا برای طنین عاطفی نهایی و اهمیت اجتماعی گسترده تر آن در این دوران پرآشوب کاملاً ضروری است. «شاه ریچارد» تجربه سیاه پوستان در آمریکا را در درخشان ترین، جسورانه ترین و زیباترین حالت خود نشان می دهد، و نمی توان گفت که چقدر نمایش این ماجرا در سال 2021 خیره کننده است. اما تمام این ها به لطف بازی خیره کننده ویل اسمیت به چشم نخواهد آمد.
عملکرد عالی ویل اسمیت در این فیلم او را به یکی از پیشتازان قطعی جوایز اسکار تبدیل می کند. اسمیت بدون شک قرار است نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد را برای بازی خارق العاده اش در نقش شخصیت اصلی دریافت کند، و همچنین احتمال زیادی وجود دارد که او این مجسمه طلایی را به خانه ببرد. نقش ریچارد ویلیامز همان اجرای ویل اسمیت است که سال هاست منتظر آن هستیم اما ندیده ایم؛ او 100٪ به این نقش متعهد است و به عنوان یکی از بزرگترین ستاره های سینمایی تمام دوران هالیوود، به این نقش هویت می بخشد. بدون شک این یک اجرای پر زرق و برق یا باشکوه نیست، او در اینجا نیست که دگرگونی های فیزیکی شدیدی ایجاد کند یا با روش بازیگری متفاوت از اسکار گدایی جایزه کند، بلکه او به سادگی خود را محو این نقش و اجرای درستش می کند.
و اگر اسمیت قلب فیلم است، آنجانو الیس که نقش اوراسن «براندی» ویلیامز، همسر ریچارد را بازی می کند، روح آن است. او روح بسیار زیادی به شخصیت مادر خانواده می بخشد و حضور او واقعاً در پویایی فیلم ضروری است. صحنه های بزرگ او با اسمیت جذاب هستند، اما این لحظه آرام تر او با فرزندانش است که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد.
البته بدون تردید ویل اسمیت و الیس تنها نکته شاخص فیلم نیستند؛ چرا که تماشای تلاش خواهران ویلیامز درون این کار نیز مغناطیسی است. اگرچه داستان آن ها گاهی نسبت به داستان پدرشان ثانویه به نظر می رسد، اما وقتی تمرکز به ویژه در نیمه دوم به سمت آنها می رود، فیلم جلوه دیگری به خود می گیرد. این تا حد زیادی به بازی سانیا سیدنی و دمی سینگلتون بازمی گردد که در نقش وینس و سرنا بازی های خیره کننده ای ارائه می کنند و ذات دو تن از مشهورترین زنان ورزشکار تمام دوران را به تصویر می کشند. سیدنی به عنوان وینس، به ویژه در نقش یک تنیس باز شگفت انگیز و یک دختر جوان که سعی می کند در جو مسموم پیست تنیس بلعیده نشود بسیار عالی است – محیطی که پدرش به شدت تمایلی به قرار دادن او در معرض آن ندارد.
در همین حال، اجرای سینگلتون نیز ناامیدی حاصل از اینکه شخصیت او مجبور است زیر سایه خواهر بزرگترش به طرز درخشانی بایستد را به درستی منتقل می کند، و در حالی که نقش او کاملاً کمتر از این دو است، اما شیمی عالی را با خواهر خود به اشتراک می گذارد. اگر این دو هنرپیشه جوان کار خود را حرفه ای در هالیوود ادامه دهند، آینده بسیار امیدوار کننده ای در پیش دارند. اما علت در آمدن این بازی های چیست؟! قطعا یک فیلمنامه ساده اما قوی.
اصرار به اینکه فرزندانتان از اوقات بی دغدغه دوران کودکی لذت ببرند در مقابل اجازه دادن به آنها برای پذیرش کامل استعدادهای خارق العاده خود. محافظت از عزیزان در مقابل اعتماد به آنها برای انجام بهترین انتخاب برای خود و داشتن تواضع در مقابل اعتماد به نفس، تمام این ها از فیلمنامه کار بیرون می آید و شاه ریچارد با تمام این دوگانگی های پیچیده برخورد می کند، و این کار را به شیوه ای ظریف و شادی بخش انجام می دهد و آن را به یکی از نفس گیرترین و دل انگیزترین فیلم های سال تبدیل می کند.
اما هر فیلم ورزشی موفقی باید راهی برای به تصویر کشیدن هیجان ورزش نیز پیدا کند و کینگ ریچارد کاملاً این کار را انجام می دهد. کارگردان، رینالدو مارکوس گرین، سکانس های مختلف تمرین و مسابقه تنیس را به شکل هیجان انگیزی که ارزشش را دارند، به لطف انتخاب های خلاقانه قاب بندی ها و تدوین دقیق به نمایش می گذارد. تنیس چیزی نیست که در طول تاریخ سینما آنقدرها روی پرده به تصویر کشیده شده باشد، اما فیلمسازی پویای شخص گرین ثابت می کند که چگونه می توان حتی مستقیم ترین رالی رفت و برگشت را از نظر بصری جذاب کرد. این به ویژه در طول مسابقه تنیس اوج فیلم، که با تعلیقی دلخراش ارائه می شود، صادق است.
با در نظر گرفتن همه چیز، شاه ریچارد هم برای رای دهندگان اسکار و هم برای مخاطبان عام که در سال گذشته آنقدر فیلم واقعاً خوش ساخت و حس خوب برای انتخاب نداشتند، بسیار لذت بخش خواهد بود. یک درام خوب سنتی و پر از اجراهای عالی و فیلمسازی شیک، دقیقاً همان چیزی است که بسیاری در حال حاضر به دنبال آن هستند، و اگرچه فیلم با رویکردی فرمولی اما استاندارد ساخته شده است، ولی به وضوح همچنان فیلمی است که عشق و علاقه زیادی به سوژه هایش دارد. به راحتی می توان به تریلر نگاه کرد و آن را طعمه اسکار نامید، اما مطمئناً این فیلم بسیار فراتر از همه صحبت های مربوط به جوایز است.
این که یک فیلم می تواند به راحتی با چنین جمعیتی گسترده از بینندگان ارتباط برقرار کند، تنها به شانس متکی نیست. بلکه قطعا خود فیلم چیزی در درونش دارد که مخاطب و منتقد را وادار به تعریف و تمجید کرده است. شاه ریچارد داستان خانواده ویلیامز را به شیوه ای شگفت انگیز، محترمانه و زیبا بیان می کند. از طرفی توجه به جزئیات، تکنیک های داستان سرایی جسورانه و تمرکز بر گرما و عشق خانوادگی، این فیلم را متمایز می کند. بنابراین شاه ریچارد سزاوار هر اونس جوایزی است که در آینده می گیرد.
درباره کارگردان فیلم شاه ریچارد - King Richard
رینالدو مارکوس گرین (به انگلیسی: Reinaldo Marcus Green) کارگردان، تهیه کننده و نویسنده آمریکایی است که بیشتر با فیلم ۲۰۱۸ هیولاها و آدم ها شناخته می شود. و جایزه ویژه هیئت داوران را برای اولین بار در جشنواره فیلم ساندنس را بدست آورد. پروژه بعدی او جو بل خوب، به تهیه کنندگی جیک جیلنهال و کری فوکوناگا و با بازی مارک والبرگ، کانی بریتون و ماکسول جنکینز. در ژوئن ۲۰۱۹، اعلام شد که او کارگردانی فیلم شاه ریچارد، را بر عهده دارد. گرین همچنین سه قسمت اول فصل سه سریال درام جنایی تلویزیونی بریتانیا، پسر برتر را کارگردانی کرد.