ضرب المثل چوبکاری نفرمایید
ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن ها نهفته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. در همه زبانهای دنیا ضرب المثل فراوان است . بعضی از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .هر قدر تاریخ تمدن ملتی درازتر باشد بیشتر حادثه در آن پیدا شده و مثل های بیشتری در آن وجود دارد و در زبان فارسی نیز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد . چوبکاری کردن یعنی با چوب زدن ، آن هم بسیار زدن ….با چوب زدن یکی از شیوه های تنبیهی مرسوم است ، بعضی همین با چوب زدن ساده است مثل چوبی که معملمان و صاحبان مکاتب بر دست دانش آموزان می زدند و برخی دیگر شکل های پیشرفته تری بودن که برای ابزار و ادواتی هم ساخته می شد مثل فلک کردن که پاهای مجرم را می بستند و بر پاهای او می کوبیدند. در ادامه بیشتر با این ضرب المثل آشنا خواهید شد.
ریشه تاریخی ضرب المثل چوبکاری نفرمایید
در گذشته افراد خطاکار را به نسبت گناهانشان تنبیه می کردند. چوبکاری نوعی تنبیه این افراد بود که گفته می شود قدمت آن به زمان خلقت انسان بازمی گردد. در آن زمان ها به دلیل اینکه علم پیشرفت نکرده بود و ابزار تنبیه وجود نداشت، از چوب درختان برای مجازات انسان های خلافکار استفاده می کردند. بچه هایی که کارهای بد انجام می دادند و شیطنت می کردند نیز با ترکه های چوب به دست ها و پاهایشان می زدند. در آن دوران که به دوره ی مرد سالاری معروف بود، زن ها توسط شوهرانشان به دلایل مختلفی با چوب درختانی چون انار تنبیه می شدند. چوب کاری بر اثر مرور زمان پیشرفت کرد و از درون خانه ها، داخل عرصه ی سیاست شد و گوشه ای از گوشمالی و مجازات سیاست پیشگان گناه کار را به عهده گرفت.در این مورد اگر گناهکار محکوم به مرگ می شد او را به پشت می خوابانیدند و با چوب های ضخیم آنقدر به شکمش می نواختند که روده هایش پاره می شد و محکوم بیچاره بر اثر خونریزی داخلی به فجیع ترین وضع ممکن جان می داد. چنانچه محکومیت گناهکار در حد مرگ و اعدام نبود، اینگونه محکومان را که اکثرا شاهزادگان و امرای ارتش و حکام ولایات بودند از طریق چوب زدن و نقره داغ کردن، یعنی جریمه ی نقدی و نفی بلد و تبعید، محکوم می کردند تا سایر ماموران دولت تکلیف خود را بدانند و سر جایشان بنشینند.به طوری که یادآور شد اگرچه چوب زدن از قدیمی ترین ایام تاریخی رایج و معمول بوده، ولی چوبکاری رجال و سران قوم، از زمان فتحعلی شاه قاجار اتفاق افتاد. به خصوص در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بنا بر نقشه و تصمیم میرزا تقی خان امیرکبیر شاهزادگان و حکام ولایت و فرماندهانی که در انجام وظایف محوله کوتاهی و قصور می کردند، به وسیله چوبکاری مجازات می کردند تا درس عبرتی برای سایر خدمتگزاران و عمال دولتی باشد.بر اساس نقشه و تدبیر امیرکبیر تا آنجا که مدارک موجود حکایت می کند علاوه بر حکام ولایت در حدود ۱۴ تن از عموها و عموزاده های شاه و حتی پسران خاقان مغفور (فتحعلی شاه) به علت خطاهایی که مرتکب شده بودند چوب خورده و جریمه شدند. ولی پس از قتل امیرکبیر این شیوه به تدریج منسوخ شد.
معنی چوبکاری نفرمایید چیست؟
معنای تحت الفظی چوبکاری نفرمایید : این عبارت به لحاظ معنی و مفهوم واقعی یعنی، کسی را با چوب زدن و به وسیله چوب تنبیه کردن.
گاهی مجازات انسان ها انقدر شدید بود که باعث می شد دل و روده مجازات شونده بیرون بریزد! این خلاصه ای از ریشه کلمه چوبکاری است. اما اصطلاحی که بر سر زبان ها افتاده معنای دیگری دارد. در اصل، معنای کنایی و مجازی این اصطلاح مد نظر است.
به این معنا که: وقتی یک شخص والا مقام از کسی که رتبه اش از او پایین تر است تعریف و تمجید می کند و او را در چشم بقیه بالا می برد، شخصی که از او تعریف شده می گوید: نفرمایید بزرگوار … چوب کاری می فرمایید… من لایق اینهمه تعریف نیستم… . (بیشتر هنگام تعارف به کار می رود)
برخی در این خصوص، چوبکاری را همان چوب های حراج در نظر گرفته اند؛ چرا که وقتی کسی می خواست جنسش را به حراج بگذارد، قیمت را روی آن می نوشت و مدام قیمت را بالا می برد تا اینکه به بالا ترین قیمت پیشنهاد شده، جنسش را می فروخت.
در این مورد هم همینطور است؛ وقتی کسی از دیگری تعریف می کند یعنی دارد ارزش او را بالا می برد و اصطلاحا چوبکاری اش می کند!
گاهی شخصی آدم خوبی نیست و خطاهای بسیاری از او سر زده. یک کسی پیدا می شود که مدام به او محبت می کند و بیش از حد به او احترام می گذارد. احترامی که شایسته چنین شخصی نیست. در اینجا اطرافیان به او گوشزد می کنند که: دیگر شورش را در نیاور. از بس چوبکاری اش می کنی فردا پس فردا پر رو می شود و نمی شود جمعش کرد!